مهدی هاشمی از لندن «جوان» را احضار کرد!
مهدی هاشمی با شکایت از رسانههای اصولگرا تلاش خود را برای تغییر جای شاکی و متهم آغاز کرده است.
احضاریهای دیگر برای روزنامه جوان... بعد از میرحسین موسوی نوبت مهدی هاشمی بهرمانی بود که قطعه دیگری از پازل انتقام از رسانههای افشاگر جریان فتنه را تکمیل کند.
درست بیش از یک سال از خروج مهدی هاشمی از کشور به نام مأموریت برای سرکشی به واحدهای خارجی دانشگاه آزاد و همچنین ادامه تحصیل میگذرد و این درحالی است که بهرغم صدور حکم تعقیب برای وی از سوی قوه قضائیه، هیچ کس از محل زندگی وی و آنچه که بر او در انگلیس میگذرد، خبری ندارد. وی با این خروج و سکوت خبری سعی کرده خود را از دید رسانهها و نهادهای ذیربط که پیگیر پرونده وی هستند، پنهان کند تا علاوه بر اینکه از این طریق به قول معروف آب از آسیاب بیندازد، تلاش کند تا چارهای برای پرونده قطور خود در ایران بیندیشد. این غیبت مهدی هاشمی تا آنجا پیش رفته است که حتی گفته میشود وی به خاطر ترس از دستگیر شدن حاضر نیست برای پیگیری امور مختلف خود به سفارت ایران در لندن مراجعه کند.
اما با تمامی این تفاسیر و نقلقولهایی که از زندگی مخفیانه وی در لندن منتشر میشود، وی هنوز دست از فتنهگری خود برنداشته و به دنبال بازی همزمان در پازل دوستان سابق خود در ایران است. وی پس از شکایت میرحسین موسوی و خاتمی از رسانههای اصولگرا و به دادگاه کشاندن مسئولان این رسانهها به بهانه افشای ابعاد مختلف فتنه عمیق 88، ادامه دهنده راه دو یار صمیمی خود در انتخابات بود. او از لندن به صورت غیرحضوری و به وسیله وکیل خود شکواییهای را علیه روزنامه جوان تنظیم کرده است. این شکایت در حالی از سوی مهدی هاشمی مطرح شده که روزنامه جوان و بخش عمدهای از رسانههای اصولگرا برای بازگشت آرامش به جامعه، چندینماه است که افشاگری درباره اقدامات و پرونده مهدی هاشمی را متوقف کردهاند و چشم انتظار پیگیریهای ویژه قوهقضائیه در خصوص این شخص هستند.
اما با ادامهدار شدن این سکوت نجیبانه که به مصلحت کشور و نظام بود، مهدی هاشمی با شکایت از رسانههای اصولگرا تلاش خود را برای تغییر جای شاکی و متهم آغاز کرده است.
از سوی دیگر مهدی هاشمی در کنار این موضوع هدف دیگری را نیز با شکایت خود دنبال میکند و آن انتقامگیری از رسانههایی نظیر روزنامه جوان است که با روشنسازی ابعاد فتنه، مانع ادامه ساختارشکنیهای امثال وی شد. بیشک روزنامه جوان نیز با این اقدام مهدی هاشمی دیگر این سکوت را ادامه نخواهد داد و در آینده نزدیک ابعاد دیگری از تخلفات وی را منتشر خواهد کرد.
مدتی است جریان فتنه پس از نا امیدی از حمایت و حتی توجه افکار عمومی به جنجالسازیها، شیوه مظلوم نمایی را در پیش گرفته و در ادامه حرکت در سناریوی امپراتوری دروغ در دوره انتخابات و پس از آن، تلاش میکند، اعتبار از دست رفته عناصر جریان فتنه را با مخدوش کردن اعتبار اعترافات آنان در دادگاههای پس از انتخابات، بازیابی کند. به گزارش رجانیوز،پس از نامه "رضا. ر" جاسوس امارات و حمزه کرمی از نیروهای دست اول هاشمی با حکم قطعی مجرمیت مالی و سیاسی، عبداله نیز نامه ای را به رهبر معظم انقلاب نوشته و در آن مدعی شده است که در دوره بازجویی اش شکنجه شده است! مومنی دبیرسابق تشکیلات غیر قانونی دفتر تحکیم که چندین بار در سالهای گذشته به دلیل اقدامات مجرمانهاش بازداشت شده است، طی این نامه مدعی شده سخنانش در دادگاه اغتشاشات پس از انتخابات به دلیل فشارهای جسمی و روحی بوده است. البته این گونه سخنان از مجرمینی که سالها درصدد سیاه نمایی و نمایش چهره ای خشن از جمهوری اسلامی و خدمت به بیگانگان بوده اند، عجیب نیست اما کالبدشکافی اینگونه اقدامات منافقانه و برخورد قاطع و قانونی با آنها ضروری است. اما مومنی در اعترافات خود چه گفته بود که اکنون مدعی میشود تحت فشار آنها را بیان کرده است. وی در بخشی از اعترافاتش می گوید: «یکی از اصلی ترین دلایل این امر عدول از اصول و فقدان مرزبندی های روشن و اصولی در دفتر تحکیم است. بدین مفهوم که عدول از اصول و بی توجهی به معیارهای بنیادین منجر به کمرنگ شدن مرزبندی با گروههای التقاطی شد که این امر زمینه ساز حضور و ظهور افراد و گرایش های ناسالم سیاسی و فکری را در دفتر تحکیم رقم زد. تاثیر گروهک ها و جریاناتی نظیر سازمان منافقین، گروهک های مارکسیستی و نهضت آزادی، ملی مذهبی ها، جنبش مسلمان و اصلاح طلبان که همه اینها علاوه بر بی اصولی منجر به عدم استقلال تحکیم و وابستگی آن به گروهک های بیرون از دانشگاه شد، در نتیجه چنین وضعیتی دفتر تحکیم وحدت مناسب ترین محمل برای معاندین و مخالفین نظام گردید به طوری که حتی آرم دفتر تحکیم وحدت که مزین به تصویر حضرت امام بود تغییر پیدا می کند.» آیا این سخنان دروغ است و تحت فشار بیان شده؟! آیا سعید حبیبی دبیر اسبق تشکیلات تحکیم یک کمونیست دوآتشه نیست که حتی خود نیز به صراحت این مسئله را بیان کرده و می کند؟ آیا افرادی چون مهدی امینی زاده و احمد زیدآبادی از اعضای کنونی و سابق دفتر تحکیم و سازمان ادوار جزء عناصر شناخته شده نهضت آزادی و گروهک ملی- مذهبی نیستند؟
آیا غیر از این است که وقاحت ادوار تحکیم به جایی رسید که در نشستی که به مناسبت عید فطر در سال ?? در دفتر این سازمان برگزار شد، فردی که از طرف کمیته بازداشت های خودسر دعوت شده بود، پشت تریبون رفت و از سازمان منافقین دفاع کرد و به جمهوری اسلامی ناسزا گفت؟ آیا این سازمان از محکومان و مرتبطان با گروهک تروریستی پژاک و گروهکهای تجزیه طلب و فعالان قومی حمایت نکرد؟ آیا برای بیان این امور مسلم که اخبار و اطلاعات پیرامون آن در اختیار همگان است، نیاز به شکنجه است؟ جالب تر اینکه با این حجم وسیع مستندات در باب سرسپردگی جریان منحرف تحکیم به گروهک ها و دسته جات سیاسی معاند نظام، مؤمنی در نامه اخیرش مدعی استقلال خود و مجموعه اش می شود: «در دوران حضور در جریان دانشجویی، دغدغه اصلی من و همفکرانم تاکید بر استقلال نهاد دانشگاه از نهاد قدرت و احزاب و جریانات سیاسی و نقد حاکمیت در جهت همراهی با ملت ایران بوده است.» |
پی بیحرمتی به قرآن کریم در آمریکا و واکنش شدید کشورهای اسلامی نسبت به این اقدام، ارزش دلار در بازارهای جهانی کاهش یافت.
پس از یک دوره قدرتنمایی دلار در برابر مهمترین ارزهای جهان، صبح امروز روند نزولی ارزش این ارز در بازارهای جهانی آغاز شد.
بنابر این گزارش ارزش دلار در برابر یورو پس از چند هفته افزایش نسبی، صبح امروز کاهش قابل توجهی داشت تا جایی که ارزش یورو در برابر دلار در بالاترین سطح تا ساعت 13 امروز به وقت ایران به 1.2803 دلار رسید.
این در حالی است که قدرت نمایی دلار در چند هفته اخیر نظر بسیاری از کارشناسان اقتصادی را به خود جلب کرده بود.
اکثر فعالان بازار و کارشناسان اقتصادی علت کاهش نرخ دلار در برابر یورو را هتک حرمت به قرآن کریم در آمریکا در سالروز حوادث 11 سپتامبر میدانند و عنوان میکنند که این موضوع نه تنها ارزش دلار در برابر یورو را کاهش داده است بلکه موجب کاهش ارزش دلار در برابر ارزهای مهمتری مانند پوند انگلیس نیز شده است.
در روز پایانی هفته گذشته ارزش یورو در برابر دلار 1.2703 بود که این رقم در ساعات ابتدایی امروز به علت شدت اعتراضات مسلمانان به 1.2828 رسید.
این گزارش حاکیست ارزش پوند انگلیس پس از یک دوره کاهش در برابر دلار امروز سیر صعودی در پیش گرفته و پیشبینی میشود این روند صعودی همچنان ادامه یابد.
بنابراین گزارش هماکنون ارزش هر یک پوند در بازارهای جهانی به طور میانگین 1.54 دلار است که نسبت به آخرین روزهای کاری هفته گذشته افزایش قابل توجهی داشته است.
در بازار تهران نیز صبح امروز هر دلار آمریکا 1055 تومان، یورو 1357 تومان و هر پوند انگلیس 1643 تومان به فروش رسید.
دلار آمریکا در روز پایانی هفته گذشته 1059 تومان به فروش رسیده بود.
افتخار جدید برای فیسبوک! بر اساس جدیدترین آمار منتشر شده از سوی موسسه "comScore "، فیسبوک وقت تلفکنترین وبسایت شناخته شده است. به نقل از از کریستین ساینس مونیتور، کاربران فیسبوک تنها در ماه آگوست 41 میلیون دقیقه را در وب سایت این شبکه اجتماعی گذراندهاند. بنابر تحلیلهای منتشر شده از سوی موسسه "comScore "، میزان 10 درصد از کل زمان کاربران اینترنت در امریکا در فیسبوک میگذرد و این سایت در زمینه زمانسوزی و هدر دادن وقت افراد، گوی سبقت را از گوگل و یاهو ربوده است و این سایتها در ردههای بعدی قرار دارند. اکنون گوگل 9.6 و یاهو 9.1 درصد از زمان وبگردی کاربران را به خود اختصاص می دهند. این در حالی است که این شبکه اجتماعی مورد انتقاد افراد زیادی از جمله وبلاگنویسان، کاربران و حتی گروههای بینالمللی است. در ماه می گذشته، اهانت یکی از صفحات وبسایت این شبکه اجتماعی به پیامبر اعظم (ص)، موجی از خشم بینالمللی را برانگیخت و هزاران نفر در کشورهای مسلمان از جمله پاکستان به تظاهرات علیه آن پرداخته و این وبسایت راتحریم کردند. پیش از این و در پی فعالشدن قابلیتی به نام«facebook places» بر روی سایت شبکه اجتماعی فیسبوک که به کاربران این امکان را میدهد که محل و مکان خود را با دیگران به اشتراک بگذارند، نگرانی مدافعان حریم خصوصی را برانگیخته بود. طی هفتههای اخیر نیز انتشار هرزنامه از طریق محیط چت فیس بوک، به نگرانیهای کاربران این شبکه اجتماعی دامن زده است. |
این سایت ضدانقلاب که توسط جمعی از همکاران سابق نشریات اصلاحطلب به روز میشود، در مقالهای به بررسی شرایط فعلی احزاب اصلاحطلب و رهبران آن پرداخته و نهایتا اذعان کرده است که آشوبهای خیابانی سال گذشته در حکم امضای مرگ این جریان سیاسی بوده است.
موج اعتراف حامیان خارج نشین جریان اصلاحات به مرگ قطعی این طیف سیاسی در ایران روندی فزاینده به خود گرفته است.
سایت "روزآنلاین" که توسط جمعی از همکاران سابق نشریات اصلاحطلب به روز میشود، در مقالهای به بررسی شرایط فعلی احزاب اصلاحطلب و رهبران آن پرداخته و نهایتا اذعان کرده است که آشوبهای خیابانی سال گذشته در حکم امضای مرگ این جریان سیاسی بوده است.
روزآنلاین ضمن توهین به مردم ایران به دلیل عدم همراهی با اغتشاشگران برای براندازی جمهوری اسلامی ایران، نوشته است: در مجموع در طول 30 سال گذشته، کمتر پیش آمده، شخصیتها و نهادهایی که مورد قهر حاکمیت و مردم قرار گرفتهاند، بتوانند دگر بار به ساختار سیاسی برگردند و به فعالیتشان ادامه دهند. این موضوع در مورد اصلاح طلبان هم صادق است و این شرایط به سختی به دوران قبل از خود باز خواهد گشت.
این اعتراف به حذف قطعی اصلاحات از عرصه سیاسی ایران درحالی مطرح شده که پیش از این، بارها سایتها و افراد مختلف به این مساله اشاره کردهاند.
روز گذشته سایت تندروی خودنویس که با مدیریت کاریکاتوریست نشریات اصلاحطلب به روز میشود، صریحا اعتراف کرد که "امروز دیگر پرسش «کدام اصلاحات»؟ بی معناست. تمام رؤیاهای اصلاحات (آرایشگری، پیرایشگری) به شکست انجامیده و عروسی برای آرایش نمانده است. آن عروسی که خاتمی می خواست آرایشش کند، مرد. دیگر جایی برای خاتمی و اصلاح طلبی او نمانده است.
گفتنی است رهبر معظم انقلاب در آذرماه سال گذشته رسما اعلام کردند که "کسانی که حاضر به پذیرش رای مردم نشدند، صلاحیت حضور در مناصب حکومتی را از دست میدهند که از دست دادهاند."
سابقه دروغپردازی گسترده این رسانه که دفتر مرکزی آن در کشور آلمان قرار دارد تا حدی است که مردم کردستان همواره این اخبار را بیشتر به عنوان لطیفههای بامزه درنظر میگیرند تا تحلیل و اخبارهای موسق و قابل اتکا.
جریان رسانهای مخالف جمهوری اسلامی ایران که پروژه "تجزیه قومیتی" را به عنوان یکی از راهبردهای اساسی خود دنبال میکند، در جدیدترین اقدام خود دست به دروغپردازی درباره مردم کردستان زده است.
شبکه تلویزیونی ضدانقلابی وابسته به تجزیهطلبان در روزهای اخیر اخباری را مبنی بر آنچه درگیریهای شدید نظامی در مناطق غربی کردستان نامیده، منتشر میکند و تلاش دارد تا زمینه را برای تهییج احساسات مردم این منطقه فراهم کند.
البته فعالان رسانه معتقدند سابقه دروغپردازی گسترده این رسانه که دفتر مرکزی آن در کشور آلمان قرار دارد تا حدی است که مردم کردستان همواره این اخبار را بیشتر به عنوان لطیفههای بامزه درنظر میگیرند تا تحلیل و اخبارهای موسق و قابل اتکا.
به عنوان مثال، چندی پیش و بعد از آنکه چند نفر از اعضای گروهک تروریستی کومله در کردستان دستگیر و به دار مجازات آویخته شدند، این رسانهها با فضاسازی گسترده تلاش کردند تا با القای مخالفت مردم کردستان با اعدام این تروریستها، مردم و مغازهداران را به اعتصاب و تعطیلی مغازهها وادار کنند.
با این حال، شهروندان کرد در همان روز و بدون توجه به این تبلیغات رسانهای از سوی مخالفان جمهوری اسلامی ایران، به مناسبت سالروز سفر مقام معظم رهبری به کردستان، همایش عظیم پیادهروی 222 هزار نفری را با استقبال پرشور خود برگزار کردند.
گفتنی است ارتباط کشور آلمان با گروهکهای تجزیه طلب در کردستان در ماههای اخیر روندی فزاینده به خود گرفته است. چندی پیش نیز رئیس گروهک تروریستی پژاک توسط نیروهای امنیتی آلمان دستگیر شد اما او پس از گذشت یک روز بدون هیچگونه محکومیتی، توسط دولت آلمان آزاد شد.
تبعات قرآنسوزی غیرقابل پیشبینی است
رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در پیامی خطاب به پاپ بندیکت شانزدهم گفت: تبعات برگزاری مراسم شیطانی قرآنسوزی غیرقابل پیشبینی است.
به گزارش اداره اخبار مجلس شورای اسلامی رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی صبح امروز یکشنبه در دیدار با سفیر واتیکان در تهران پیام خود به پاپ بندیکت شانزدهم در خصوص برگزاری مراسم شیطانی قرآنسوزی توسط یک کشیش افراطی را تسلیم کرد.
متن کامل پیام رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی به پاپ بندیکت شانزدهم به شرح ذیل است:
عالیجناب پاپ بندیکت شانزدهم
رهبر محترم کاتولیکهای جهان
با درود و احترامات فائقه برای جنابعالی در آن مسئولیت خطیر آرزوی موفقیت و برداشتن گامهایی بلند و مؤثر در جهت اهداف والای الهی حضرت مسیح سلاماله علیه مینمایم.
عالیجناب، نگاه ما در جمهوری اسلامی ایران به پیروان ادیان الهی نگاه به جامعه توحیدی است و همانگونه که مستحضرید قرآن کریم، کتاب مقدس ما مسلمانان، با احترام ویژهای از همه پیامبران الهی از جمله حضرت مسیح سلامالله علیه یاد مینماید و بخشی از این کتاب مقدس الهی به حضرت مریم سلامالله علیه اختصاص یافته است.
پیامبر عظیمالشان اسلام حضرت محمدبن عبدالله صلیالله علیه و آله دو گوهر گرانبها را در میان پیروان دین مبین اسلام به امانت گذاشته است اول قرآن کریم و دوم اهل بیت عصمت و طهارت علیهماالسلام، طبیعی است که مسلمانان به هیچ وجه هیچگونه بیحرمتی به ساحت مقدس این دو ودیعه الهی را برنمیتابند.
متاسفانه اخیرا کشیش کلیسائی در ایالت فلوریدای آمریکا به نام تری جونز به بهانه حادثه 11 سپتامبر سردمدار جریان قرآن سوزی در آمریکا شده است، این واقعیت قابل درک است که این فرد پیرو مکتب کاتولیک نیست، ولی این تصمیم تاسف بار و محکوم از طرف همه پیروان ادیان الهی عملا توسط یک کشیش مسیحی صورت گرفته است.
انتظار اینجانب از جنابعالی موضعگیری صریح، قاطع و جدی در این زمینه است تا همه پیروان مسیحیت بدانند که چنین تفکری و تصمیمی در آئین مسیح (ع) محکوم و مردود است.
امید است که جهان شاهد چنین رویداد زشتی نباشد زیرا تبعات آن بویژه در کشورهای اسلامی غیرقابل پیشبینی و نگرانکننده است.
در پایان از توجه جنابعالی به این مسئله مهم سپاسگزاری مینمایم.
مدیران این سایت ها با انتشار محتوای توهین آمیز و مروج خشونت که مخالف با سیاست های این شرکت بوده مفاد قرارداد خود را با آن لغو کرده اند و لذا ارائه خدمات میزبانی به آنها متوقف شده است. |
وب سایت مرکز مذهبی وابسته به تری جونز کشیش افراطی آمریکایی توسط شرکت ارائه دهنده خدمات میزبانی به آن از دسترس خارج شد و از کار افتاد.
شرکت Rackspace اعلام کرد چند وب سایت متعلق به مرکز Dove World Outreach که وابسته به کلیسای افراطی تحت مدیریت تری جونز بوده را از دسترس خارج کرده و دیگر به آنها خدمات میزبانی ارائه نمی کند.
این کشیش افراطی و تندرو اعلام کرده بود قصد دارد در سالگرد 11 سپتامبر به ساحت مقدس قرآن جسارت کند و آن را به آتش بزند.اگر چه وی از این اقدام منصرف شد، اما سایت های وابسته به وی از روز پنج شنبه تاکنون از دسترس خارج شده است.
دن گودگیم، سخنگوی شرکت Rackspace که در تگزاس آمریکا واقع است می گوید که مدیران این سایت ها با انتشار محتوای توهین آمیز و مروج خشونت که مخالف با سیاست های این شرکت بوده مفاد قرارداد خود را با آن لغو کرده اند و لذا ارائه خدمات میزبانی به آنها متوقف شده است.
در مقابل تری جونز به شدت به این شرکت حمله کرده و اقدام آن را مخالف به اصطلاح آزادی بیان دانسته است. هنوز مشخص نیست آیا در آینده و در صورت تغییر مواضع این کشیش یا اصلاح محتوای وب سایت های وابسته به وی وب مجددا در دسترس قرار می گیرند یا خیر.
عضو سابق جبهه مشارکت به تطهیر "تری جونز" پرداخته و با فحاشیهای متعدد که ناشی از ناکامی جریان فتنه ارزیابی شده، اظهار داشته است: راستی قرآن سوزی آن کشیش مسیحی خطرناکتر است یا اسلام سوزی به ظاهر مسلمانان نادان متعصب؟ |
"حسین زمان" خوانندهای که سابقه عضویت در حزب غیرقانونی مشارکت را نیز دارد، در مطلبی که در وبلاگش نوشته، ضمن تلاش برای تطهیر کشیش افراطی آمریکایی که ارائه دهنده طرح آتش زدن قرآن بوده است، برخورد با آشوبگران و اغتشاشگران سال پیش را بدتر از سوزاندن قرآن دانسته است!
زمان در این مطلب ضمن توهینهای مکرر به مردم ایران و استفاده از القابی مانند "خرافه دوست" و "متحجر طالبانی" برای آنها، با پرخاش نسبت به همراهی مردم با نظام در برابر فتنهگران 88 نوشته است:شعار قرآن سوزی یک متعصب مسیحی در آمریکا فریادمان را به آسمان میبرد ولی سالهاست که در اطرافمان اسلام سوزی میشود و صدایی از کسی بلند نمیشود.
این عضو سابق جبهه مشارکت در ادامه یادداشت خود هم به تطهیر "تری جونز" پرداخته و با فحاشیهای متعدد که ناشی از ناکامی جریان فتنه ارزیابی شده، اظهار داشته است: راستی قرآن سوزی آن کشیش مسیحی خطرناکتر است یا اسلام سوزی به ظاهر مسلمانان نادان متعصب؟
گفتنی است حسین زمان درحالی از توهین به مقدسات اسلامی توسط مسئولان جمهوری اسلامی ایران سخن میگوید که فتنهگران در روز عاشورای سال گذشته، ضمن حرمتشکنی این روز مقدس، بدترین توهینها را به مقدسات دینی انجام دادند و ضمن حمله به هیاتهای مذهبی، تعدادی از قرآنهای مجید که در این تکیهها قرار داشت را نیز سوزاندند.
در پی رونمایی از منشور کورش در حضور رییس جمهور، ایشان در حرکتی نمادین با انداختن چفیه بر گردن کورش و کاوه آهنگر خشم محافل ضد انقلاب را بر انگیخت. |
: برای بسیاری، موجودیت صهیونیسم در محدودهی جغرافیایی سرزمینهای اشغالی فلسطین خلاصه میشود، در حالی که دولت نامشروع اسرائیل، فقط بخش کوچکی از ماهیت عینیت یافتهی تفکر نژادپرستانه صهیونیسم میباشد.
با بررسی سابقه تاریخی اقدامات یهود و به خصوص صهیونیستها، میتوان متوجه شد که صهیونیسم جهانی بر دو پایه پول (اقتصاد) و رسانه (کنترل و مهندسی افکار عمومی) تکیه کرده است، ستونهایی که صهیونیستها با استفاده از قدرت و همافزایی و پشتیبانی آنها، استیلای خود را در نقاط مختلف جهان به صورت سختافزاری و نرمافزاری بسط و گسترش میدهد.
آنچه در ذیل میآید، بررسی اجمالی این موضوع است که ما چگونه ناخواسته به صهیونیسم کمک میکنیم و در ادامه، چگونه میتوانیم نقش کمتری در چرخهی مالی و رسانهای صهیونیسم جهانی داشته باشیم.(۱)
چند سالی است که موضوع تحریم کالاهای صهیونیستی توسط نهادها و ارگانهای دولتی و غیر دولتی و همچنین مصرف کنندگان داخلی، در بین فعالین فرهنگی انقلاب اسلامی و گروههای دانشجویی و طلاب عدالتخواه، به عنوان یک مطالبه جدی درآمده است و تا امروز نیز فراز و نشیبهای زیادی را پشت سر گذاشته است.
البته باید گفت این موضوع، پیش از این توسط مجموعههای اسلامی خارج از کشور مورد توجه قرار گرفته و تعدادی از مراکز فرهنگی – اسلامی خارجی تجربیات و فعالیتهای عملی بیشتری نسبت به فعالین داخلی دارند.(۲)
در این میان سوالات و شبهاتی وجود دارد که پاسخگویی به آنها، میتواند راهگشای فعالیتهای آتی، در زمینه تحریم این کالاها باشد. در ذیل برخی سوالاتی که در این رابطه وجود داشته و بسیاری از علاقمندان به این موضوع را درگیر خود نموده است به صورت مختصر بررسی میشود.
منظور از کالاهای صهیونیستی چیست؟
تعریف این کالاها را باید از دو منظر نگاه کرد:
۱- کالاهای تولید شده در خاک سرزمینهای اشغالی که البته این کالاها هیچگاه به صورت رسمی و از موادی قانونی وارد کشور نشده و نمیشوند، بلکه بیشتر به صورت قاچاق و از طریق برخی کشورهای هماسیه، مانند کشورهای عرب حوزه خلیج فارس و در مقیاس محدود وارد ایران میگردند.
علامت شناسایی این کالاها (اگر به صورت مشخص منشأ آنها معلوم نباشد) با بررسی بارکد مندرج بر روی کالا قابل تشخیص است. بارکدی که برای کالاهایی با منشأ اسرائیلی تعریف شده، با عدد ۷۲۹ شروع میشود که در سمت چپ زیر بارکد قرار دارد و به راحتی میتوان با دیدن این کد، از منشأ تولید کالا مطلع گردید [برای اطلاعات بیشتر کلیک کنید].
۲- از منظر دیگر، کالاها و خدمات صهیونیستی صرفاً آنهایی نیستند که در محدودهی جغرافیایی سرزمینهای اشغالی تولید میشوند، بلکه کلیهی کالاها و خدماتی هستند که توسط شرکتهای وابسته به کارتلها و سرمایهگذاران صهیونیستی، در قالب شرکتهای بزرگ چند ملیتی و حتی ثبت شده در کشورهای ثالث تولید و توزیع شده و تمام یا بخشی از سود آنها، در راستای منافع صهیونیسم جهانی و رژیم غاصب اسرائیل هزینه میگردد.
به عنوان نمونه شرکت نستله (Nestle) یکی از شرکتهای بزرگ چند ملیتی بوده که در کشور سوئیس ثبت گردیده است اما بخش اعظم سهام آن در خاورمیانه متعلق به سرمایهداران صهیونست بوده و دفتر مرکزی این شرکت نیز، مبالغ کلانی را به دولت نامشروع اسرائیل به صورت بلاعوض کمک نموده است، مانند کمک ۱۴٫۶ میلیون دلاری به صندوق غرامت هولوکاست در سال ۲۰۰۰٫
به منظور آشنایی بیشتر با فعالیتهای این شرکت اینجا را ببینید.
این کالاها بر اساس نوع کارکرد و اهمیت اقتصادی، فنی و… به چهار دسته تقیم میشوند:
۱- کالاهای لوکس و تجملاتی.
۲- کالاهای ضروری.
۳- کالاهای استراتژیک.
۴- خدمات فرهنگی - رسانهای.
۱- کالاهای لوکس و تجملاتی
این دسته از کالاها به محصولاتی گفته میشود که تولید، خرید و مصرف آنها بیشتر جنبه تجملاتی داشته و از نشانههای بارز مصرفگرایی افراطی میباشد. کالاهایی که نه تنها مصرف نکردن آنها تغییرات بنیادینی را در رفاه و سبک و روش زندگی مردم ایجاد نمیکند، حتی عدم مصرف برخی آنها نیز در سلامت جسمی مصرف کنندگانش تأثیر بسیار زیادی دارد.
کالاهای این دسته عموماً شامل محصولات خوراکی، آرایشی و پوشاک می باشد که در ذیل به نمونههای از آن اشاره میشود.
محصولات شرکت کوکاکولا: Coca-Cola ،Coca-Cola Zero ،Sprite ،Fanta و…
محصولات شرکت نستله: coffee mate ،Nescafé، Libby’s ،Milkmaid ،Nesquik ،Maggi ،KitKat و…
و محصولات دیگری مانند: PEPSI ،Sara Lee ،L’OREAL ،McDonald’s ،Timberland، GAP، BOSS و…
راهکارهایی برای تحریم کالاهای لوکس و تجملاتی
پیشنهاد اول: این کالاها به راحتی میتوان از سبد خرید خانواده خذف نمود. زیرا مصرف برخی از آنها نه تنها مفید نیست، بلکه مضر بودن آنها توسط علم پزشکی نیز ثابت شده است (مانند نوشابههای گازدار و مواد آرایشی صنعتی).
پیشنهاد دوم: اگر به هر دلیل مایل به مصرف این کالاها هستیم، از کالاهایی با برندها و مارکهای جایگزین که در بازار موجود است استفاده کنیم.
۲- کالاهای ضروری
منظور از کالاهای ضروری، کالاهایی هستند که به صورت عام جنبه مصارف تجملاتی نداشته و از ضروریات زندگی امروز محسوب میشوند و امکان حذف آنها از زندگی نیست.
این کالاها بیشتر شامل لوازم خانگی و محصولات الکترونیکی مانند: لوازم آشپزخانه، گوشیهای تلفن همراه، چاپگر و… میباشد.
برخی از این شرکتها عبارتند از: HP ،Motrola ،Apple، Siemens ،Nokia و…
راهکار پیشنهادی برای تحریم کالاهای ضروری
راهکار کوتاه مدت: جایگزینی محصولات مشابه که در بازار نیز موجود میباشند.
راهکار میان مدت: با توجه به اینکه تکنولوژی به کار رفته در اکثر این محصولات در اختیار برخی کشورهای اسلامی قرار دارد، امکان ایجاد یک کنسرسیون اقتصادی – صنعتی بین کشورهای اسلامی، برای تولید محصولات مورد نیاز دور از ذهن نخواهد بود.
۳- کالاهای استراتژیک
منظور از کالاهای استراتژیک، کالاهایی است که به دلیل تکنولوژی بالای به کار رفته در آنها (High-tec) تولید آنها به صورت انحصاری بوده و فقط در دست یک یا چند شرکت است و حتی کشورهایی مانند چین که در زمینه کپیبرداری کالاهای غیر بومی پیشرو هستند نیز، نتوانستهاند این محصولات را تولید کنند. بیشتر کالاهای این دسته در حوزه تکنولوژی کامپیوتر و مخابرات میباشد.
امروزه به دلیل وابستگی شئون مختلف فعالیتهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و حتی فردی به این کالاها، حذف آنها از زندگی غیر ممکن است.
برخی از این شرکتها عبارتند از: Intel ،IBM تولید کننده کامپیوتر و پردازندههای کامپیوتری.
راهکار میان مدت: در حال حاضر امکان حذف این کالاها وجود ندارد و فقط در برخی موارد میتوان از تولیدات برخی شرکتها مانند AMD استفاده نمود.
راهکار بلند مدت: دولتهای جهان اسلام باید با پشتیبانی مالی و معنوی محققان و دانشمندان خود و به کارگیری علوم روز و همکاری با محققان و دانشمندان دیگر کشورها، زمینههای به دست آوردن تکنولوژیهای پیشرفته را هموار کرده تا در آیندهای نزدیک بتوانند گامهایی را برای بومیسازی تولیدات مورد نیاز خود در حوزهی فنآوریهای پیشرفته برداشته و انحصار تولید این دسته از کالاها را بشکنند.
۴- خدمات فرهنگی – رسانهای
امروزه هژمونی رسانهای صهیونیسم و مدیریت افکار عمومی و وارونه نشان دادن حقایق بینالمللی برکسی پوشیده نیست و با نگاهی به صاحبان رسانههای مطرح دنیا، نفوذ سرطانگونه صهیونیسم در آنها قابل مشاهده است.
به عنوان نمونه می توان به کارتل رسانهای که مالکیت آن را یک صهیونیست با سابقه با نام رابرت مرداک بر عهده دارد اشاره کرد (برای آشنایی بیشتر با رابرت مرداک اینجا را ببینید).
صهیونیستها با مدیریت رسانهها اقدام به خط دهی رسانهای و حتی فرهنگسازی کرده و وقایع را بر اساس نیاز خود باز تعریف میکنند.
برخی از موسسات فرهنگی – رسانهای صهیونیستی عبارتند از: Walt Disney، Sky TV Network، National Geographical، ۲۰th Century، Fox News و…
راهکار پیشنهادی: کشورهای جهان اسلام باید اقدام به تأسیس خبرگزاریهای بینالمللی، شبکههای ماهواره ای خبری، سینمایی، مستند و… با مدیریت مستقل از منابع خبری صهیونیستی نموده و با استفاده از به روزترین ابزار و روشهای فنی و هنری، انحصار رسانهای را بشکنند.
برای نمونه راهاندازی شبکه خبری بینالمللی انگلیسی زبان PressTV و اقبال مخاطبان خارجی و موفقیت و گسترش روزافزون آن نشان از خلاء موجود در بین مردم کشورهای دنیا برای شنیدن اخبار از منابع دیگر میباشد.
در پایان یادآوری این نکته ضروریست که نقش هریک از ما در حداقل کردن نفوذ اقتصادی و رسانهای صهیونیسم، مهم و ضروریست و نباید فکر کنیم که خریدن یک کالای به ظاهر کم قیمت و یا کوچک، تأثیری در جریان ضربه زدن به پایههای استیلای صهیونیسم جهانی ندارد که برعکس، میتواند قدمی بلند به سوی این مهم باشد.
اویسی افسری کم سواد بود که در فروش محمولههای بزرگ تریاک دست داشت، از دید تیمسار قرهباغی، اویسی فردی دروغگو و متملق بود و از دید مردم، اویسی فردی جنایتکار بود که در دو فاجعه 15 خرداد 1342 و 17 شهریور 1357 نقش اساسی داشت.
به مناسبت 17 شهریور 1357 وبلاگ بیست و سی به بررسی و معرفی عامل قتل عام مردم در میدان ژاله پرداخته که ادامه مطلب را در زیر می خوانید .
اشاره: از دید ارتشبد حسین فردوست، اویسی افسری کم سواد بود که در فروش محمولههای بزرگ تریاک دست داشت، از دید تیمسار قرهباغی، اویسی فردی دروغگو و متملق بود و از دید مردم، اویسی فردی جنایتکار بود که در دو فاجعه 15 خرداد 1342 و 17 شهریور 1357 نقش اساسی داشت.
ارتشبد غلامعلی اویسی فرزند غلامرضا عامل کشتار مردم تهران در دو فاجعه بزرگ 15 خرداد 1342 و هفدهم شهریور 1357، در سال1297 در قم به دنیا آمد. او در سال 1315 دوره 6 سال دبیرستان نظام و در 1317 دورة دانشکده افسری را به پایان رساند. اویسی در 1317 تا 1331 در مشاغل گوناگون نظامی از جمله فرماندهی گروهان و گردان و آموزشگاه گروهبانی لشکر 2، ریاست شعبه بازرسی دژبان مرکز و فرماندهی هنگ 52 دژبان ـ قرار داشت و در 1332 فرمانده هنگ 16 تیپ کازرون بود. پس از کودتای 28 مرداد 1332، اویسی به دریافت نشان درجه 2 رستاخیز، نائل شد و به تدریج ترقی وی در هرم دیوانسالاری نظامی آغاز گردید.
اویسی در سالهای قبل از دهه 1340 و بعداز کودتای آمریکائی 28 مرداد 1332 عضو «انجمن اخوت» گردید. این انجمن یک تشکیلات فعال فراماسونری بود وچهرههائی چون عبدالله انتظام، امیر اسدالله علم و دکتر منوچهر اقبال در رأس آن بودند. اویسی به عنوان عضو فعال این انجمن در کنار بخشی از وزیران و تیمساران شاه در جلسات آن دیده میشد.
اویسی پس از طی دوره دانشگاه جنگ در تهران و دوره ستاد و فرماندهی در امریکا، در 1339 به ریاست ستاد گارد و در 1341 به فرماندهی لشگر یک گارد رسید و در همین سمت بود که به عنوان فرماندار نظامی تهران به قتل عامل قیامکنندگان 15 خرداد 1342 دست زد. وی در 1348 فرماندهی ژاندارمری کل کشور و در 1351 فرماندهی نیروی زمینی ارتش را عهدهدار بود. اویسی در جریان انقلاب اسلامی بار دیگر عهدهدار سمت فرماندار نظامی تهران و حومه شد. وی عامل کشتار خونین 17 شهریور تهران شناخته شد و به علت موقعیتش در رأس نیروی زمینی، فرمانداری نظامی سایر شهرها را نیز تحت کنترل داشت. او در 14 دی 1357 به بهانه معالجه تقاضای بازنشستگی نمود و از ایران خارج شد. اویسی در زمره نخستین افسران عالیرتبه متواری رژیم پهلوی بود که با سرمایه سرویسهای اطلاعاتی غرب فعالیت تروریستی علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران را از خاک عراق و ترکیه آغاز کرد.
او رهسپار پاریس شد و به شبکهای پیوست که با همراهی بهرام آریانا، اشرف پهلوی، رضا پهلوی و علی امینی و با مساعدت مالی سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و اسرائیل سرگرم طرح نقشه کودتا در ایران بودند. روزنامه فیگارو چاپ فرانسه 4 روز پس از ورود اویسی به پاریس در گزارشی نوشت: «اویسی سعی میکند کارتر را به انجام یک کودتای نظامی در ایران متقاعد سازد.»
اویسی ابتدا به کمک جمعی از سلطنت طلبان و نظامیان فراری حکومت سرنگون شده شاه، ستادی را در پاریس تشکیل داد و اقدام به تشکیل «ارتش آزادیبخش ایران» گرفت. در چهارچوب این ارتش یک گروه نظامی در ترکیه پشت مرزهای ایران، و یک گروه نیز در آن سوی مرزهای عراق تدارک دیده شدند. اما در عمل وی نتوانست کاری از پیش ببرد. اویسی روز 11 بهمن 1362 در پاریس به دست افرادی ناشناس به قتل رسید.
تیمسار قرهباغی آخرین رئیس ستاد ارتش رژیم شاه میگوید: «اویسی فردی دروغگو و متملق بود. او در دورهای که ازهاری نخستوزیر شد، در تلاش برای رسیدن به این مقام بود. اما وقتی اوضاع را نامناسب دید، به دنبال تهیه گذرنامه و خروج از مملکت شد.» قرهباغی میگوید: «موضوع خروج اویسی در شرایط بحرانی کشور را با شاه در میان گذاشتم ولی او فقط گفت: اشکالی دارد؟ چه کار کنیم میگوید مریض است...»
ارتشبد حسین فردوست در خاطرات خود دربارة شخصیت ارتشبد غلامعلی اویسی مینویسد: «ارتشبد غلامعلی اویسی از آغاز افسر کم سوادی بود و تا پایان نیز معلومات نظامی کمتر از متوسط داشت و مطلقاً اهل مطالعه نبود. حتی در دورهی دانشکدهی افسری در هیچ یک از دروس و تمرینات شرکت نمیکرد و در طول دو سال دانشکده انبارگردان گروهان بود. ولی او توانست با زد و بند ونزدیک کردن خود به شاه ترقی کند و به مشاغل مهم برسد. اویسی از همان زمان دانشکده، افسری عادی بود و برای بستن بار خود از هیچ کاری کوتاهی نمیکرد. زمانی که فرمانده ژاندارمری بود، سهم خود را از تریاکهای وارده از افغانستان وترکیه بر میداشت و زنش در کرمان تشکیلات سازماندهی فرم تریاک در خانه داشت. او تریاکهای مکشوفه را نیز بلند میکرد و میفروخت. گاه روزنامهها مینوشتند که مثلاً در زیرسازی یک نفتکش یک تن تریاک کشف شده است. قاعدتاً باید این تریاکهای مکشوفه به سازمانی خاص در دادگستری تحویل داده میشد ولی اویسی آن را عوض میکرد و به جایش مادهای که مخلوطی از چند گیاه است تحویل میداد که رنگ و بوی تریاک داشت. اویسی از این طریق طی چندسالی که در ژاندارمری بود حداقل 5 میلیارد تومان دزدید و همه را دلار کرد و به خارج برد.
اسناد موجود، موارد متعدد فساد مالی و اخلاقی غلامعلی اویسی، همسرش و پسرش (محمدرضا اویسی) را تایید می کند. نمونهای از این اسناد به شرح زیر است:
[شروع نقل قول]اطلاعیه واصله حاکیست که ساعت 30/11 صبح روز سهشنبه 9/3/40 سینفر از اهالی یکی از دهات قم به ادارة روزنامه اطلاعات مراجعه و با متصدی روزنامه اطلاعات که از طرف هیئت تحریریه مأموریت داتش مصاحبه نموده و اظهار میدارند که ما اهالی ده اطراف قم و از رعایای سرتیپ اویسی هستیم [.] ما از دست این افسر ارتش به تنگ آمدهایم [.] ما را تنبیه یدی کرده و اظهار مینماید که من نمایده شاه هستم و با شاه به گردش می روم و با شاه آمد و رفت دارم [،] اگر شما حرف من را گوش ندهید شما را با قدرتی که دارم از بین خواهم برد. بنا به دستور هیئت تحریریه از این اشخاص که تعدادی از آنها زن و بچه بودند در صحن حیاط موسسه اطلاعات عکس گرفته میشود تا با شرح حال آنها در روزنامه اطلاعات چاپ و انتشار یابد. (سند سازمان ضداطلاعات ستاد ارتش ـ 13/3/1340).
ساواک قم طی گزارش خبر 13/8/51 اعلام داشته [:] مهندس [محمدرضا] اویسی ساختمانی را اخیراً در قریه فردو خریداری (ساختمان را به زور از صاحبش گرفته است) که اتفاقاً این ساختمان آتش میگیرد. مهندس اویسی به بهانه اینکه اهالی فردو آن را عمداً آتش زدهاند پساز تماس با پاسگاه ژاندارمری تعدادی از ریشسفیدان و بزرگان آبادی را سوار ماشین پاسگاه میکند تا آنها را به زاهدان تبعید نماید پس از اینکه مسافتی را طی مینماید تبعید شدگان به گریه و زاری میافتند و قول میدهند که ساختمان مزبور را با خرج خودشان تعمیر و تحویل دهند و اینکار را بعد از اینکه مهندس اویسی آنها را میبخشد و برمیگرداند عمل میکنند.
اقدامات انجام شده:
در مورد اطلاعیه فوق تحقیق کامل انجام و مراتب به شرح زیر به عرض میرسد:
1 ـ مهندس محمدرضا اویسی چهارماه قبل ساختمانی را به منظور دامداری و انبار کاه در نزدیکی آبادی فردو میسازد [.] بعد از مدتی در ساختمان مزبور آتشسوزی رخ میدهد و سقف آن فرو میریزد و این خبر به وسیله کدخدا یحیی و پاسگاه ژاندارمری به اطلاع مهندس اویسی میرسد.
2 ـ مهندس اویسی پس از اطلاع از آتشسوزی به فردو مراجعت و عدهای در حدود 20 تا 30 نفر از اهالی فردو را به پاسگاه احضار و خطاب به آنها اظهار میدارد که ساختمان مزبور را شما آتش زدهاید و بایستی تبعید بشوید تا اینکه این تعداد را سوار ماشین گاز پاسگاه نموده و تا نزدیکی قریه ویریج میآورد [.] در طول این مسیر عده مذکور با گریه و التماس و سپردن تعهد که ساختمان را با خرج خودشان تعمیر کنند به فردو دعوت داده میشوند.
3 ـ اشخاص مزبور پس از مراجعت بهفردو به تعهد خود عمل کرده و ساختمان را به صورت و کیفیت قبلی ساخته و تحویل مهندس اویسی میدهند.
4 ـ برابر تحقیقات هنوز علت آتشسوزی معلوم نشده است، ضمناً رئیس پاسگاه (استوار اسدی) و عواملش و کدخدا یحیی حدود 8 سال است در بست در اختیار مهندس اویسی و مجری کارهای نامبرده میباشند. (سند ساواک ـ 30/11/1351).
ساواک استان مازندران طی گزارش خبری اعلام داشته که حاج قوشاق الت جعفربای که یکی از اعضاء انجمن شهرستان و یکی از متنفذین و متمولین گنبد کاووس میباشد و حدود 500 هکتار زمین پنبهکاری دارد [،] نمایندگی کشاورزی زمینهای تیمسار ارتشبد اویسی و تیمسار سپهبد هاشمینژاد و آقای مهندس [منصور] روحانی را نیز در منطقه مزبور عهدهدار میباشد و بدین جهت با مقامات مزبور در ارتباط بوده و بعضاً شایع است که مشارالیه به علت آشنایی کامل و تماس با مقامات مورد بحث در ادارات دولتی و محل اعمال نفوذ نموده و چنانچه هر یک از رؤسای ادارات رعایت خواستههای او را ننماید بلافاصله با سعایت نزد مقامات اشاره شده در مرکز تربیت تعویض آنان را فراهم میآورد [.] به عنوان مثال تعویض دو نفر از رؤسای ادارات به اسامی مهندس دادرس رئیس اداره آبیاری و مهندس قاسمی رئیس سازمان پنبه دولتی گنبدکاوس که اخیراً منتقل شدهاند از اقدامات جعفربای جلوه کرده و شایع است که چندی قبل جعفربای به رؤسای مذکور مراجعه و تقاضای تأمین آب زراعی از مهندس دادرس برای زمینهای تیمسار سپهبد هاشمینژاد و تقاضای بذر پنبه از مهندس قاسمی برای زمینهای تیمسار ارتشبد اویسی و آقای روحانی را مینماید و چون تقاضای وی منطبق با مقررات اداری نبوده و آنها اجرای آن را موکول به کسب مجوز مینمایند [،] لذا جعفربای از این عمل ناراحت و با توسل به مقامات مذکور در صدد انتقال آنان برآمده است.
ساواک استان مازندران بر مبنای گزارش منبع اضافه کرده که قوت گرفتن شایعه مزبور باعث تضعیف روحیه مسئولین ادارات خواهد شد مضافاً به اینکه جعفربای شخص مورد اعتمادی در بین مردم نمیباشد و اهالی معتقدند که مقامات مزبور ابداً از این قبیل رفتار و اعمال جعفربای اطلاع ندارند [؟!] و مایل نیستند که وی از عنوان آنها بدین ترتیب سوءاستفاده نماید و اضافه شد که اصلح است موضوع به نحو مقتضی با مقامات نامبرده در مرکز در میان گذارده شود تا از آن طریق تذکرات لازم به جعفربای داده شود. (سند ساواک ـ 11/4/1352).[پایان نقل قول]
سند مورخ 27/6/1354 اداره دوّم ستاد ارتش نیز حاکی است که "فرماندهی لشکر 16 زرهی قزوین یک حلقه انگشتری به مبلغ یک میلیون ریال به صورت کادو به خانم تیمسار فرماندهی نیروی زمینی شاهنشاهی [اویسی] تقدیم کرده است. "
حجت الاسلام رهبر گفت: کسانی که پس از انتخابات اقدام به فتنهانگیزی کردند، از سوی ملت ایران طرد شدهاند و وحدت با آنها امکانپذیر نیست.
حجتالاسلام محمدتقی رهبر، نماینده اصفهان و رئیس فراکسیون روحانیون مجلس در حاشیه جلسه علنی امروز در جمع خبرنگاران با رد آنچه از سوی یک روزنامه دومخردادی به نقل از وی درباره وحدت با همه اصلاحطلبان منتشر شده، اظهار داشت: معتقدم میتوان با همه کسانی که قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی ایران قبول دارند، بر اساس اصول وحدت کرد.
، وی افزود: افراد پایبند به قانون اساسی و نظام میتوانند اصلاحطلبان هم باشند؛ کما اینکه ما در مجلس اصلاحطلبانی داریم که اصول را قبول دارند و ما هم با آنها وحدت داریم اما با کسانی که فتنه کردهاند، هیچگاه وحدت نخواهیم کرد.
این نماینده مجلس با بیان اینکه وحدت با فتنه گران هرگز امکانپذیر نیست، تصریح کرد: کسانی که بعد از انتخابات اقدام به فتنه انگیزی کردند، از سوی ملت ایران طرد شدهاند و مردم با آنها وحدت نخواهند کرد.
مهدی هاشمی رفسنجانی که بیش از یک سال از خروج وی از کشور میگذرد و وی حاضر نیست برای پاسخگویی به اتهامات متعدد خود به کشور بازگردد، برخی اخبار جدید حاکی است که وی در صدد تحریک یکی دیگر از زندانیان امنیتی برای ادامه دادن پروژه توالت فرنگی حمزه کرمی است.
حمزه کرمی مشاور عبداله جاسبی و از عوامل مهدی هاشمی در ستاد بهینه سازی مصرف سوخت که سال گذشته اعترافات زیادی در مورد نقش مهدی هاشمی در حوادث پس از انتخابات و سوء استفادههای مالی و سیاسی او مطرح کرده بود، حدود یک ماه پیش ناگهان با نوشتن نامهای ادعا کرد که اعترافاتش تحت فشار و شکنجه بوده، به طوری که برای بیان برخی از آنها حتی سر وی را در توالت فرنگی کردهاند.
بر اساس این گزارش، متعاقب نگارش این نامه، یکی از مقامات عالی نظام خواستار رسیدگی به این نامه شده و کمیته ای مستقل و با رضایت چهره سیاسی مزبور برای بررسی این موضوع تشکیل شد.
این کمیته پس از چند هفته بررسی دقیق پرونده کرمی، سیر بازجویی ها و تحقیقات از عوامل پرونده و بازداشتگاه گزارش خود را آماده کرده و محتوای این گزارش به تائید نیز می رسد.
گفته می شود در این گزارش تمامی موارد ادعایی حمزه کرمی بررسی و موارد ادعایی او با استناد به شواهد و قرائن تکذیب و تصریح شده است که وی در دوران بازداشت، بازجویی و تحمل زندان خود تحت هیچ گونه فشاری برای بیان اعترافات آنچنان که در نامهاش ادعا کرده، نبوده است.
گفته میشود سناریویی هدفمند جهت تحت تأثیر قرار دادن و تحریک این چهره سیاسی توسط نزدیکان وی طراحی شده که موضوع نامه بخشی از آن است.
در عین حال، شنیده شده مهدی هاشمی که اتهامات متعددی در مورد او مطرح است، در نظر دارد یکی دیگر از زندانیان امنیتی از به نام محمدرضا رجبی را جهت اجرای سناریویی مشابه و مجاب کردن خانواده اش به حمایت از او با این سناریو فعال کند.
رجبی از همکاران مهدی هاشمی در دفتر هیئت امنای دانشگاه آزاد است که در ستاد انتخاباتی سال 84 آقای هاشمی رفسنجانی نقش مستقیمی در هزینه بودجه سازمان بهینه سازی مصرف سوخت در فعالیت های انتخاباتی داشته است.
بی اعتباری اصلاح طلبان در داخل می تواند باعث محرومیت اپوزیسیون از کمک خارجی شود علنی شدن بی عرضگی مطلق جریان مدعی اصلاح طلبی در زمینه معارضه با جمهوری اسلامی صدای اعتراض محافل ضدانقلاب را بلند کرده است.
این محافل سال گذشته امید فراوانی به جریان نفاق جدید بسته بودند. یک پایگاه اینترنتی ضدانقلاب (ایران گلوبال) در ارزیابی دلایل شکست فتنه سبز نوشت: آنچه جنبش را به عنوان یک خطر جدی و مرگبار تهدید می کند سپردن سکان هدایت آن به دست اصلاح طلبان امتحان پس داده و شکست خورده است که توان تغییر اساسی در نظام اسلامی را ندارند. با توجه به اینکه اصلاح طلبان مقبولیت داخلی و خارجی ندارند، معرفی آنها به عنوان متولیان جنبش سبز می تواند به محروم شدن جنبش از حمایت های خارجی و داخلی بینجامد.
نویسنده این تحلیل معتقد است: من بعد از انتخابات خرداد 88 نوشتم که اکنون جهان از امکان تغییر از درون جمهوری اسلامی ناامید شده است. حوادث یک سال گذشته بعد از انتخابات غرب را درباره امکان متوقف کردن رژیم از داخل به تردید انداخت اما بی اعتمادی به اصلاح طلبان تنها در خارج مطرح نیست بلکه بی اعتمادی به این جریان شکست خورده در داخل هم غیرقابل انکار است لذا پیوند جنبش سبز با اصلاح طلبان به شکلی که سکان رهبری جنبش بدست آنان سپرده شود نقطه ضعف بزرگی برای جنبش سبز و در جلب حمایت دولت های خارجی به حساب می آید و در بلند مدت اعتبار جنبش را در داخل کشور خدشه دار نموده و موجب از دست رفتن پایگاه اجتماعی جنبش در بین طبقات سیاسی و اجتماعی خواهد گردید. «ایران گلوبال» با تصریح بر اینکه موسوی حتی اگر به قدرت می رسید هم توان تغییر در ساختار جمهوری اسلامی را نداشت، می نویسد: منطقی این است که اصلاح طلبان را به عنوان بخش کوچکی از جنبش بپذیریم نه کل جنبش. به جرئت می توان گفت تنها رئیس جمهوری که درصدد تغییر اساسی در رژیم بود آقای بنی صدر بود که خلع شد و اگر فکر کنیم این امر تکرار خواهد شد سخت به خطا رفته ایم چه آنکه هم اکنون در داخل کشور نه چنین شخصی برخاسته از نظام وجود دارد و نه رژیم اشتباه گذشته خود در میدان دادن به کسی چون بنی صدر را تکرار خواهد نمود بنابراین دوباره تکرار می کنیم برای مصون ماندن جنبش از خطر فرسایش در داخل و از دست رفتن حمایت جهانی از جنبش سبز می باید اصلاح طلبان را تنها جزیی از کل و نه کل جنبش معرفی کنیم و آن را به عنوان فقط بخش کوچکی از جنبش سبز بپذیریم نه به عنوان کل جنبش.
چرا که با توجه به نداشتن مقبولیت داخلی و خارجی اصلاح طلبان، معرفی آنها به عنوان متولیان جنبش سبز می تواند به محروم شدن از حمایت های خارجی و داخلی بیانجامد
فرزند شاه مخلوع ایران در پیامی مجددا از شیخ اصلاحات جانبداری کرده و از پلیس خواسته تا امنیت خانه او را تامین کند. |
،جریان اتاق فکر جریان فتنه اخیرا با تاکید براینکه میزان تحریک پذیری حامیان آنان در تهران به شدت کاهش یافته بر فتنه انگیزی در استان ها تاکید کرده اند. |
در فاصله دو هفتهای تا آغاز سال تحصیلی دانشگاه ها در سال 89 بررسی فضای سیاسی دانشگاه تهران که مهمترین دانشگاه کشور از این لحاظ حساب می شود یکی از ضروری ترین کارهاست.
در روزهای اخیر با بررسی وضعیت درون تشکیلاتی انجمن اسلامی دانشگاه تهران (که جریان ساختارشکن و تندروی دانشگاهی کشور را نمایندگی می کند) به اخباری از مشکلات ریز و درشت تشکیلاتی و اختلافات درونی دست پیدا کرده است.
قبل از این نحوه ورود به مسئله انتخابات ریاست جمهوری سال 88 و حوادث بعد از آن جرقه اختلاف بین دو گروه که البته هرکدام ریشه هایی درون احزاب اطراف آقای خاتمی دارند زده شده بود.
این اختلافات برمبنای "شکستن خط قرمزهای دانشگاه تا کدام مرز؟" موجب شد صحنه ی درگیری در دانشگاه تهران همیشه با حضور طیف تندروی انجمن تهران همراه باشد و از سوی دیگر طیف دیگر با رفتاری منافقانه و رویکرد مذهبی چهره ای آرام ومنطقی از انجمن نشان می دادند.
اما دیدار هزاران نفر از دانشجویان کشور با رهبرانقلاب در ماه رمضان بزرگترین شکاف درونی انجمن تهران را نمابان کرد تاجایی که شکوری راد از اعضای بلندپایه حزب مشارکت برای حل آن رسما پای درمیدان گذاشت.
حضور دبیر فعلی انجمن تهران در محضر رهبر انقلاب با واکنش جالب توجه دیگر اعضای این تشکل قرار گرفته است تاجایی که برخی این موضوع را آغاز روند نزول انجمن تهران می دانند، اما ماجرا از چندی پیش آغاز شده بود:
چندی پیش حسین نقاشی، دبیر اسبق انجمن تهران و علوم پزشکی تهران در خصوص اختلافات درون مجموعهای شان در انتخابات دهم گفته بود: « تفاوت آرا نظری و مشرب های متفاوت تشکیلاتی من و دوستانم با امثال ایمان ملکا و سعید رباطی و صادق صدرایی مجال کار مشترک را نداد و لاجرم جای ما در ستاد " اصلاح طلبان حامی موسوی" شد و آنان در همان ساختمان ستاد فاطمی سکنی گزیدند. هیچ وقت رفتار توهین آمیز "سعید رباطی" را فراموش نمیکنم آنگاه که بصورت شفاهی از طرف غالبی برای جلسهای در زیر زمین ستاد فاطمی دعوت شده بودیم و او با بیادبی تمام ما را به علت نداشتن کارت دعوت بیرون کرد. »
اما اخیرا بعد از صحبتهای نماینده انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علومپزشکی تهران در محضر رهبر معظم انقلاب؛ باز هم این زخم قدیمی به صدا در آمده است و باز هم طیف تندرو این تشکل غیرقانونی، به شدت با این این اقدام طیف محافظهکار این تشکل مخالفت کردند.
* ایشان کار اشتباهی کردند
در این میان همه اخباری که از دورن محفلهای این تشکل غیرقانونی به گوش میرسد، نشان از جنگ و دعواهایی دارد که بین این دو طیف درگیر گرفته است به شکلی که تاکنون در بین تشکلهای دانشجویی بیسابقه بوده است.
علی شکوری راد در یادداشتی که بعد از حضور نماینده انجمن تهران در محضر رهبری منتشر کرد، آورده است: دوشنبه هفته پیش مراسم افطار دوستان انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی برگزار شد در این مراسم ادوار عضو شورای مرکزی انجمن از جمله بنده دعوت بودیم. در آنجا با دوست دانشجویی که چند شب پیش در ضیافت افطار بیت رهبری و در حضور رهبر مطالبی را در دفاع از دانشگاه و دانشجویان خوانده بود، آشنا شدم. از صحبت ایشان و دیگر دوستان دانشجو معلوم بود در بین خود بچه ها بحث اینکه آیا شرکت در آن مراسم کار درستی بوده است یا نه مطرح است ولی طبیعتا نظر غالب موافق بوده است که در آن برنامه شرکت کرده بودند.
وی در بخش دیگری از یادداشت خود پس از اینکه انجمن تهران را یک تشکل کاملا سالم و متحدمیداند اظهار میدارد: این اختلاف مشی، اگر چه گاهی بوده است ولی روشن است که نباید موجب نفی یکدیگر باشد.
شکوری راد در ادامه میآورد: ما به همه ظرفیتها در جنبش سبز نیاز مندیم و دایره جنبش سبز آن قدر گسترده است که حتی بسیاری از اصولگرایان سنتی را نیز در بر گرفته است. در این حال، چه جای تنگ نظریست و چه جای صدور بیانیه در نفی بهترین، قدیمی ترین و وفادارترین یاران جوان مهندس موسوی.
این عضو سابق انجمن تهران در پایان یادداشتش با قرار دادن متن کامل نماینده انجمن تهران در دیدار با رهبری تصریح میکند: لازم می دانم متن کامل آن را جهت اطلاع خوانندگان اصلاح طلب و سبز که مایلند با اطلاع کامل از هر موضوع، در مورد آن داوری کنند در پیش رویشان قرار دهم. بدیهیست کسانی همچنان مخالف خواهند بود ولی آن دلیل نمی شود که مخالفت خود را مبنای نفی دیگران قرار دهند.
در این رابطه حسین نقاشی دبیر اسبق این تشکل که جزو ادوار انجمن اسلامی و از مخالفین بسیار شدید با این اقدام انجام شده است، در وبلاگ خود مینویسد:
در هفتههای گذشته شاید یکی از مهمترین اخباری که در میان بچه های فعلی و ادوار انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران دهان به دهان چرخید، ماجرای حضور محی الدین فاضلیان،دبیر فعلی انجمن تهران در افطاری بیت رهبری و سخنان ایراد شده در آنجا بود! این حضور و آن سخنان چنان برای برخی از اعضای شورای عمومی و ادوار انجمن تهران تکاندهنده بود که باعث بحثهای دامنه داری در شبکههای اجتماعی چون فیس بوک گردید.این ابهامات و انتقادات البته پاسخهایی نیز ازسوی برخی از اعضای فعلی شورای مرکزی چون آقایان باقرپور و رفیعی در پی داشت
* جنبش پیامکی معترض در درون تشکیلات انجمن تهران
وی در ادامه به اقدامی که طیف مخالف با این اقدام صورت داده است اشاره میکند و میآورد: اما آنچه اینجا میخواهم به آن اشاره کنم نمود یک اعتراض است، اعتراضی که در قالب یک اس ام اس در میان برخی از اعضای فعلی و سابق انجمن تهران رد و بدل گردید.مضمون این اس ام اس این بود که:
"با توجه به عملکرد اخیر آقای فاضلیان در جریان افطاری هفته پیش،هم اکنون به ایشان این جمله را اس ام اس کنیم:
"آقای فاضلیان برایتان متاسفیم
دانشجویان سبز دانشگاه تهران"!!!
نقاشی بعد از اینکه شماره فاضلیان را در وبلاگش قرار میدهد؛ ابراز میدارد: می توانید در این کمپین از دوستانتان دعوت کنید!!!
دبیر اسبق انجمن تهران در ادامه با انتقاد گسترده از عملکرد فاضلیان به نمایندگی از انجمن تهران میگوید:
اینجا می خواستم بگویم که آقای فاضلیان؛ آیا بهتر نبود در این زمینه لااقل اعضای شورای عمومی تان را قابل میدانستید و آنها را در جریان حرکتتان میگذاشتید؟!
درباره رفتن یا نرفتنتان هم اکنون حرفی نیست، اما آیا دموکراسی شما هم شهروند درجه یک و دو دارد؟!
در افطاری ادوار انجمن به کرات از بچه های دانشکده های مختلف میشنیدم که میگفتند به یکباره در اخبار 8:30 چشمشان به جمال شما روشن شد و از بیاناتی که در پایان گفتارتان داشتید،مستفیض گردیدند!
آخر برادر جان هر مقامی یک ادبی دارد،ادب انجمنی بودن هم به کار مشارکتی و دموکراتیک کردن است.شما و برخی از ادوار گرامی مان اگر می خواهید از این کهنه کلاه انجمن تهران برای خود و کسانتان نمدی ببافید خواهشا بطور خصوصی و در خلوت با اغیار ببافید،لااقل ایطور هم خود بهرهمند میشوید وهم سابقه ی یک مجموعه را به چوب حراج نمی گذارید...
کو گوش شنوا و چشم بینا...
یکی از مخاطبین حاج حسین نویسنده وبلاگ "روز داوری" برای او نوشته است: جالبه، وقتی یه کاری به ضررتون تموم میشه، اون کار فقط از طرف یه فرده ولی وقتی به نفعتون باشه میبشه کار تشکیلات.
تا جای که ما یادمون میاد جناب فاضلیان از طرف انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علومپزشکی تهران صحبت کردند. نماینده قدیمیترین تشکل. به جا میارید؟ اسم این تشکل براتون آشنا نیست؟!
او نیز بدون رد این مسئله که این اقدام از سوی طیف محافظهکار انجمن صورت گرفته است؛ مینویسد: ایشان غلط فرمودند!!!
با ادبیات آیت الله خمینی خدمتتون عرض میکنم: (جالب است که از آوردن نام امام ابا دارد)
"من از اول هم با این فاضلیان موافق نبودم
من از اول هم با صدارایی موافق نبودم و...."
برخیها بر این عقیدهاند که انجمن تهران و علومپزشکی که هم اکنون هم از نظر درون تشکیلاتی و هم از نظر حمایت دانشجویی در بدترین شکل 50 سال اخیر خود قرار دارد و در سراشیبی بسیار تندی قرار گرفته است، دست به هر اقدامی برای بازسازی و ترمیم چهره خود میکند حتی اگر به پایین آمدن از مواضعشان بینجامد.
اما در این میان طیف تندروی انجمن که اکثر آن جزو ادوار انجمن و اکثریت اعضای شورای عمومی میباشد به شدت با این موضوع مخالف هستند زیرا که همین مواضع تند تشکیلات باعث موفقیت آنها در نزد بسیاری از افراد بوده و نمیتوانند این کوتاه آمدن از مواضع را بپذیرند و در واقع بر این اعتقادند که هویت انجمن تهران، همین مواضع تند و اپوزیسیون اوست و بدون آن هیچ هویتی نخواهد داش
مواضع و اقدامات هفته های اخیر سیدمحمد خاتمی حکایت از تلاش برای تعریف یک مرزبندی جدید با دیگر سران فتنه دارد؛ مسالهای که با انتشار برخی اخبار درباره انتشار قریبالوقوع یک نامه از سوی وی که در آن بر ضرورت تفکیک جریان اصلاحات از جریان فتنه تاکید شده، ابعاد تازهای به خود گرفته است.
در همین راستا، حجتالاسلام قاسم روانبخش، استاد دانشگاه و پژوهشگر در گفتوگو با شبکه ایران گفت: فتنهگرانی که پشت صحنه نقش ایدئولوگ داشته و اتاق فکر جریان فتنه گر را ترتیب می دهند، بعد از ماجرای 9 دی و 22 بهمن احساس کردند هیچ پایگاهی در میان مردم ندارند. بنابراین به این جمع بندی رسیدند که خود را کنار بکشند و سعی کنند آن مطالبی که اتفاق افتاده به گردن یکی دو نفر بیندازند.
وی ادامه داد: این جریان افرادی مانند موسوی و کروبی، تاج زاده و امین زاده را مطرح کردند تا از طرف دیگر بگویند جریان اصلی اصلاح طلبی در جریان فتنه نبوده و جریان اصلی فتنه فرد دیگری است.
جذب حداکثری به معنای پذیرش فتنهگران نیست
این استاد دانشگاه و حوزه از خاتمی، موسوی خوئینی ها و تا حدودی هاشمی رفسنجانی به عنوان افرادی که در حال حاضر پشت صحنه جریان فتنه هستند، نام برد و گفت: این افراد می خواهند اینگونه تقسیم بندی درست شود که یکسری کارهای انجام شده را به عهده جریان تندروی اصلاح طلب بیندازند و این گونه القا نمایند که اصل جریان اصلاح طلبی این گونه نیست که از نظام بیرون روند.
روانبخش گفت: نباید این گونه فکر کنیم که با توجه به جذب حداکثری بگوئیم فتنه گران در چارچوب نظام هستند و باید به عرصه برگردند.
وی با اشاره به اینکه طی روزهای اخیر غالب روزنامه های اصلاح طلب به بحث جذب حداکثری دامن می زنند، ادامه داد: اینها مانور می دهند که باید دایره وحدت را گسترش داد؛ در حالی که رهبری تاکید کرده اند که با کسی وحدت می کنیم که اصول را قبول داشته باشد.
به گفته روانبخش استراتژی آنها این است که فتنه ها را به گردن تعداد خاصی بیندازند و جریان اصلاح طلب برای مراحل بعدی همچنان حفظ شود. این افراد می خواهند خود را خودی حساب کنند تا در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری از رقابت حذف نشوند.
اختلاف افکنی میان اصولگرایان؛ استراتژی فتنهگران
این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به اینکه استراتژی بعدی آنها اختلاف انداختن بین اصولگرایان است، گفت: وقتی به مواضع آنها نگاه می کنیم، می بینیم آنها دائما دنبال این هستند که میان اصولگرایان اختلاف بیندازند.
روانبخش در ادامه به نشست مجلس و دولت اشاره کرد و افزود: روزنامه های اصلاح طلب این گونه القا می کردند که این نشست موثر نیست و اختلاف وجود دارد.
وی استراتزی دیگر فتنه گران را ناکار آمدن جلوه دادن دولت دانست و عنوان کرد: علیرغم اینکه دولت فعلی دولت پرکاری است و در شرایط حساس کنونی هم با تمام قوا وارد صحنه شده و کار می کند اما آنها قصد القای کم کاری دولت را دارند.
این پژوهشگر خطاب به اصولگرایان گفت: باید در مقابل این استراتژی دقت کافی داشته و از اختلاف بپرهیزیم و اگر انتقادی داریم در چارچوب خودی باشد.
روانبخش همچنین با اشاره به اینکه این گروه در آینده قصد تبرئه خود را دارند تاکید کرد: نباید بگذاریم خیانت آنها از حافظه ملت پاک شود.
اصلاحطلبانی مانند "عارف" تکلیف خود را با فتنهگران مشخص نمایند
این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به اینکه برخی از اصلاح طلبان باقی مانده در چارچوب نظام مانند محمدرضا عارف نیز باید مواضع خود را مشخص نمایند که چرا در فتنه 88 سکوت کردند، تصریح کرد: این افراد باید مشخص نمایند آیا آن فتنه را قبول داشتند یا نه، و اگر داشتند باید موضع مشخصی می گرفتند؛ همانطور که رهبر انقلاب فرموده بودند.
وی در عین حال گفت: این اصلاح طلبان اگر می گویند قبول نداریم که فتنه بوده مشکل آنها دو برابر می شود. بنابراین اگر می خواهند با جذب حداکثری باشند باید موضع خود را مشخص نموده و از سران فتنه تبری جویند.
هدف خاتمی از تغییر مواضع اخیرش بازگشت دوباره به قدرت است
روانبخش در ادامه در مورد مواضع اخیر خاتمی با اشاره به اینکه خاتمی برای بازگشت دوباره به قدرت مواضعش را تغییر داده تصریح کرد: این مسئله در حالی است که در صورت عدم موضعگیری علیه فتنه، نظام وی را قبول نخواهد کرد.
وی با اشاره به اینکه در جریان فتنه سال گذشته خاتمی حضور داشت و بیانیه می داد و حمایتش را اعلام می کرد، ادامه داد: حتی مجمع روحانیون بیانیه ای داد که از سازمان منافقین نیز بدتر بود.
این استاد حوزه و دانشگاه تاکید کرد: اگر آنها بخواهند با این حرکت ها میان خود و فتنه گران تفکیک قائل شوند، ماهیت واقعی آنها را با اسناد و مدارک بر ملا می کنیم.
روانبخش در ادامه وضعیت کروبی را بدتر از موقعیت موسوی و خاتمی دانست و گفت: کروبی برای مواضعی که اتخاذ میکند، اصلا فکری نمی کند و هر حرفی را که میگویند بر زبان میآورد.
تقسیم کارسران فتنه برای حفظ حیات فتنه
این استاد دانشگاه و حوزه در ادامه در مورد رابطه سران فتنه با یگدیگر گفت: این افراد با هم جلسه گذاشته ولی در عین حال برای حفظ خود تقسیم بندی می کنند.
وی ادامه داد: قرار است موسوی و کروبی که کاملا سوخته هستند، به مواضع باطل خود بمانند و خاتمی و سایر افرادی که پشت پرده هستند مواضع نرمتری اتخاذ نمایند.
به گفته روانبخش موسوی و کروبی نیز راضی هستند تا خاتمی چنین موضعی بگیرد.
به پرونده فتنهگران رسیدگی شود
این پژوهشگر با اشاره به اینکه نظام تا امروز موضع خوبی نسبت به سران فتنه در پیش گرفته است، گفت: البته برخی دوست داشتند سران فتنه دستگیر شده و بت شوند که نظام این کار را انجام نداد و موضع خوبی گرفت که آنها را مطرح نکرد.
وی در عین حال تصریح کرد: اما خواست امروز مردم این است که چرا مهدی هاشمی را به ایران بر نمی گردانند و چرا موسوی و خاتمی رادستگیر نمی کنند.
روانبخش مطالبه عمومی را در حال حاضر دستگیری سران فتنه دانست و عنوان داشت: فرصت آن رسیده که دستگاه قضایی به وضعیت فتنه گرانی که آسیب زیادی به جامعه، انقلاب و نظام زدند رسیدگی نماید.
این استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: از دستگاه قضایی انتظار می رود حالا که به حوادث کهریزک رسیدگی شده به پرونده فتنه گران نیز رسیدگی شود.
به گفته وی جالب است که به موضوع فرعی کهریزک رسیدگی می شود اما به موضوع اصلی که همان بحث فتنه گران بوده هنوز پرداخته نشده است.
مواضع و اقدامات هفته های اخیر سیدمحمد خاتمی حکایت از تلاش برای تعریف یک مرزبندی جدید با دیگر سران فتنه دارد؛ مسالهای که با انتشار برخی اخبار درباره انتشار قریبالوقوع یک نامه از سوی وی که در آن بر ضرورت تفکیک جریان اصلاحات از جریان فتنه تاکید شده، ابعاد تازهای به خود گرفته است.
در همین راستا، حجتالاسلام قاسم روانبخش، استاد دانشگاه و پژوهشگر در گفتوگو با شبکه ایران گفت: فتنهگرانی که پشت صحنه نقش ایدئولوگ داشته و اتاق فکر جریان فتنه گر را ترتیب می دهند، بعد از ماجرای 9 دی و 22 بهمن احساس کردند هیچ پایگاهی در میان مردم ندارند. بنابراین به این جمع بندی رسیدند که خود را کنار بکشند و سعی کنند آن مطالبی که اتفاق افتاده به گردن یکی دو نفر بیندازند.
وی ادامه داد: این جریان افرادی مانند موسوی و کروبی، تاج زاده و امین زاده را مطرح کردند تا از طرف دیگر بگویند جریان اصلی اصلاح طلبی در جریان فتنه نبوده و جریان اصلی فتنه فرد دیگری است.
جذب حداکثری به معنای پذیرش فتنهگران نیست
این استاد دانشگاه و حوزه از خاتمی، موسوی خوئینی ها و تا حدودی هاشمی رفسنجانی به عنوان افرادی که در حال حاضر پشت صحنه جریان فتنه هستند، نام برد و گفت: این افراد می خواهند اینگونه تقسیم بندی درست شود که یکسری کارهای انجام شده را به عهده جریان تندروی اصلاح طلب بیندازند و این گونه القا نمایند که اصل جریان اصلاح طلبی این گونه نیست که از نظام بیرون روند.
روانبخش گفت: نباید این گونه فکر کنیم که با توجه به جذب حداکثری بگوئیم فتنه گران در چارچوب نظام هستند و باید به عرصه برگردند.
وی با اشاره به اینکه طی روزهای اخیر غالب روزنامه های اصلاح طلب به بحث جذب حداکثری دامن می زنند، ادامه داد: اینها مانور می دهند که باید دایره وحدت را گسترش داد؛ در حالی که رهبری تاکید کرده اند که با کسی وحدت می کنیم که اصول را قبول داشته باشد.
به گفته روانبخش استراتژی آنها این است که فتنه ها را به گردن تعداد خاصی بیندازند و جریان اصلاح طلب برای مراحل بعدی همچنان حفظ شود. این افراد می خواهند خود را خودی حساب کنند تا در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری از رقابت حذف نشوند.
اختلاف افکنی میان اصولگرایان؛ استراتژی فتنهگران
این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به اینکه استراتژی بعدی آنها اختلاف انداختن بین اصولگرایان است، گفت: وقتی به مواضع آنها نگاه می کنیم، می بینیم آنها دائما دنبال این هستند که میان اصولگرایان اختلاف بیندازند.
روانبخش در ادامه به نشست مجلس و دولت اشاره کرد و افزود: روزنامه های اصلاح طلب این گونه القا می کردند که این نشست موثر نیست و اختلاف وجود دارد.
وی استراتزی دیگر فتنه گران را ناکار آمدن جلوه دادن دولت دانست و عنوان کرد: علیرغم اینکه دولت فعلی دولت پرکاری است و در شرایط حساس کنونی هم با تمام قوا وارد صحنه شده و کار می کند اما آنها قصد القای کم کاری دولت را دارند.
این پژوهشگر خطاب به اصولگرایان گفت: باید در مقابل این استراتژی دقت کافی داشته و از اختلاف بپرهیزیم و اگر انتقادی داریم در چارچوب خودی باشد.
روانبخش همچنین با اشاره به اینکه این گروه در آینده قصد تبرئه خود را دارند تاکید کرد: نباید بگذاریم خیانت آنها از حافظه ملت پاک شود.
اصلاحطلبانی مانند "عارف" تکلیف خود را با فتنهگران مشخص نمایند
این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به اینکه برخی از اصلاح طلبان باقی مانده در چارچوب نظام مانند محمدرضا عارف نیز باید مواضع خود را مشخص نمایند که چرا در فتنه 88 سکوت کردند، تصریح کرد: این افراد باید مشخص نمایند آیا آن فتنه را قبول داشتند یا نه، و اگر داشتند باید موضع مشخصی می گرفتند؛ همانطور که رهبر انقلاب فرموده بودند.
وی در عین حال گفت: این اصلاح طلبان اگر می گویند قبول نداریم که فتنه بوده مشکل آنها دو برابر می شود. بنابراین اگر می خواهند با جذب حداکثری باشند باید موضع خود را مشخص نموده و از سران فتنه تبری جویند.
هدف خاتمی از تغییر مواضع اخیرش بازگشت دوباره به قدرت است
روانبخش در ادامه در مورد مواضع اخیر خاتمی با اشاره به اینکه خاتمی برای بازگشت دوباره به قدرت مواضعش را تغییر داده تصریح کرد: این مسئله در حالی است که در صورت عدم موضعگیری علیه فتنه، نظام وی را قبول نخواهد کرد.
وی با اشاره به اینکه در جریان فتنه سال گذشته خاتمی حضور داشت و بیانیه می داد و حمایتش را اعلام می کرد، ادامه داد: حتی مجمع روحانیون بیانیه ای داد که از سازمان منافقین نیز بدتر بود.
این استاد حوزه و دانشگاه تاکید کرد: اگر آنها بخواهند با این حرکت ها میان خود و فتنه گران تفکیک قائل شوند، ماهیت واقعی آنها را با اسناد و مدارک بر ملا می کنیم.
روانبخش در ادامه وضعیت کروبی را بدتر از موقعیت موسوی و خاتمی دانست و گفت: کروبی برای مواضعی که اتخاذ میکند، اصلا فکری نمی کند و هر حرفی را که میگویند بر زبان میآورد.
تقسیم کارسران فتنه برای حفظ حیات فتنه
این استاد دانشگاه و حوزه در ادامه در مورد رابطه سران فتنه با یگدیگر گفت: این افراد با هم جلسه گذاشته ولی در عین حال برای حفظ خود تقسیم بندی می کنند.
وی ادامه داد: قرار است موسوی و کروبی که کاملا سوخته هستند، به مواضع باطل خود بمانند و خاتمی و سایر افرادی که پشت پرده هستند مواضع نرمتری اتخاذ نمایند.
به گفته روانبخش موسوی و کروبی نیز راضی هستند تا خاتمی چنین موضعی بگیرد.
به پرونده فتنهگران رسیدگی شود
این پژوهشگر با اشاره به اینکه نظام تا امروز موضع خوبی نسبت به سران فتنه در پیش گرفته است، گفت: البته برخی دوست داشتند سران فتنه دستگیر شده و بت شوند که نظام این کار را انجام نداد و موضع خوبی گرفت که آنها را مطرح نکرد.
وی در عین حال تصریح کرد: اما خواست امروز مردم این است که چرا مهدی هاشمی را به ایران بر نمی گردانند و چرا موسوی و خاتمی رادستگیر نمی کنند.
روانبخش مطالبه عمومی را در حال حاضر دستگیری سران فتنه دانست و عنوان داشت: فرصت آن رسیده که دستگاه قضایی به وضعیت فتنه گرانی که آسیب زیادی به جامعه، انقلاب و نظام زدند رسیدگی نماید.
این استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: از دستگاه قضایی انتظار می رود حالا که به حوادث کهریزک رسیدگی شده به پرونده فتنه گران نیز رسیدگی شود.
به گفته وی جالب است که به موضوع فرعی کهریزک رسیدگی می شود اما به موضوع اصلی که همان بحث فتنه گران بوده هنوز پرداخته نشده است.
تعدادی از متهمان حوادث بعد از انتخابات به دنبال اقامت در خارج از کشور می باشند. |
یک از سران فتنه:تا بهار آینده باید بازی را ادامه دهیم
بدانید برگشتی وجود ندارد و باید به راهمان استمرار بدهیم .
اخیرا یکی از کاندیداهای شکست خورده انتخابات در جمعی از همفکران، تئوریسین ها و مشاوران اظهارات جالب توجهی داشته است.
وی در هنگام سخنرانی برای جمع محدودی از عوامل خودی پیرامون نگرشهای دفعی واثباتی و لزوم اتخاذ راهی که حد وسط و بر مبنای جوشش و پیوستگی آرمانی پدید آمده باشد ونافی زیاده خواهی وخرافه گویی و ترسیم کننده منحنی واقع گرایی در اذهان باشد ..... ،در برابر سئوال یکی از مخاطبان که پرسید : آیا ما به تکرار نیفتاده ایم و آیا این شکل کار اتلاف زمان و روز مرگی نمی باشد و...... گفت : آنچه ترسیم شده در قالب استمرار اعتراض و حرکت درازی بوده است که تا توقف دولت کنونی باید ادامه داشته باشد . بی ثباتی در همراهی ها موجب تغییراتی در این استمرار شده است و این احساس که به تکرار افتاده ایم ، درواقع به واسطه تغییراتی بوده است که ناگزیر از قبول آن بوده ایم ، بااین وجود در آنچه ترسیم کرده ایم تغییری وجود ندارد ، با تمام فراز ونشیب ها یکسال واندی را سپری کرده ایم و تا بهار سال آینده باید ادامه داشته باشد ، هر چند که ادامه راه سخت تر و فضا بسته تر شده است ولی افق روشن است ،وی گفت الان قصد ندارم وارد این مقوله شوم ، اما بدانید برگشتی وجود ندارد و باید به راهمان استمرار بدهیم و به مرور این توانایی را خواهیم داشت که فضارا تغییر دهیم
گفتنی است کارشناسان معتقدند اظهارات ایشان از روی استیصال و نوعی خود فریبی وسماجت بر تکرار راهی است که شکست آن بر همگان وحتی همپالگی های خودش هم اثبات گردیده است ، اینکه این جمع اصرار دارند تا بهار سال آینده این بازی را کش بدهند در واقع راهی است که سازگارا وبرای جلوگیری از سرخوردگی و حفظ اپوزیسیون پیش پای آنها گذاشته است ، وگرنه ادامه مسیر بن بست است .
17 شهریور 57 در تهران چه گذشت؟
صبح در میدان ژاله. سپهبد مقدم برای جلوگیری از تکرار راهپیمایی از شاه درخواست برقراری حکومت نظامی
در پی سرعت گرفتن حرکت انقلابی مردم در سال 56 و افزایش آن در سال 57 شاه برای حفظ قدرت مجبور به استفاده از ارتش شد. شاه به دلیل آگاه نبودن به عمق نارضایتی مردم بر این نارضایتی ها دامن زد و حرکت مردم را به استهزا گرفت به طوری که در مصاحبه مطبوعاتی روز 23 اردیبهشت 1357 در مورد اوضاع بحرانی ایران گفت: «این شورش ها را دو گروه تجزیه طلبان و سیاسیون قدیمی رهبری می کنند تظاهرات ضدمیهنی چند روز اخیر کار کسانی است که به سلامتی پیشهوری شراب می خورند و با کسانی که می خواهند ایران را به ایرانستان تبدیل کنند و افراد این شورش ها به عقاید بچه گانه، احمقانه، عجیب و غیرقابل درک مربوط می شوند.»
اما این سخنان بر آتش خشم مردم دمید؛ یکی از تجلیهای اصلی این خشم در نماز عید فطر به امامت شهید مفتح در روز 13 شهریور 1357 و تظاهرات گسترده پس از آن در تهران و سایر شهرها رخ نمود. سپهبد ناصر مقدم پس از تظاهرات روز عید فطر به دیدار شاه رفت و با اشاره به راهپیماییهای مردم و ابراز نگرانی از تبعات سوئی که میتوانست برای ارکان حاکمیت به بار آورد، و با استناد به نظر کارشناسان ساواک و اداره دوم ارتش دستور شاه را برای برقراری حکومت نظامی در تهران و برخی شهرها به دست آورد و دولت شریف امامی سرانجام در شامگاه روز 16 شهریور 1357 در تهران و 11 شهر دیگر اعلام حکومت نظامی کرد. با این اقدام فاجعه جمعه خونین 17 شهریور 1357 در میدان ژاله (شهدا) تهران رقم خورد و به نقطه عطفی در گسترش مخالفتهای عمومی با حکومت پهلوی تبدیل شد.
با پرداختن به وقایع روز قبل از این تاریخ میتوان آن چه را به این رخداد تاریخی منجر شد، پیگیری کرد:
پس از آنکه برگزاری راهپیمایی 13 شهریور (عید فطر) تجربه موفقی ارزیابی شد، تصمیم گرفته شد بار دیگر در مقابل حکومت شریفامامی و به منظور برائت از وی، تظاهراتی انجام شود.
شهید محلاتی در این ارتباط میگوید:"بعد از راهپیمایی عید فطر به این نتیجه رسیدیم که این کار باید با نظم و ترتیبی ادامه یابد، جلسهای گرفتیم و از صبح تا غروب دور هم بودیم و تصمیم گرفتیم که روز پنجشنبه (16 شهریور) راهپیمایی کنیم."
آیتالله بهشتی نیز در جامعه روحانیت استدلال کرد که"بعد از راهپیمایی عید فطر حالا که مردم آمدند نباید در این حرکت مردمی فترت ایجاد شود" لذا از مردم برای راهپیمایی دعوت شد.
با وجود برخی اختلافات برای اعلام عزای عمومی یا برپایی راهپیمایی با فرارسیدن سحرگاه روز 16 شهریور سیل جمعیت از گوشه گوشهی تهران جاری شد. به گزارش کیهان، تهران یکپارچه تعطیل و تظاهرات بود. صدها هزار تظاهرکننده در خیابانهای تهران راهپیمایی کردند. راهپیمایان برای سربازان دست تکان میدادند و گل پرتاب میکردند. ناظران تعداد رهپیمایان را تا یک میلیون نفر تخمین زدند. طول صفهای راهپیمایان به چند کیلومتر میرسید.
در این راهپیمایی زنان با چادر سیاه جلو جمعیت در حرکت بودند و موتورسواران با فاصله 100 و 200 متری جلوتر از همه حرکت میکردند تا هم راه را باز کنند و هم به راهپیمایان آب و غذا برساندند. در این تظاهرات رهبران جبهه ملی نیز شرکت کردند. روزنامه اطلاعات نیز گزارش داد: جمعیت راهپیمایی در پایان به صدها هزار نفر رسید. مردم بر سر راهپیمایان گلاب میریختند. ابتدا مأموران کوشش کردند جلو راهپیمایی را بگیرند.، اما بعد راه را باز کردند و به دنبال جمعیت به حرکت درآمدند. صدها موتورسوار با شعار و تابلو جلوی جمعیت حرکت میکردند.
در زیر پل سیدخندان یک شعار کمونیستی بر روی پارچه علم شد که بلافاصله مردم آن را پایین کشیدند. کامیونهای میوه که هر لحظه خالی و پر میشدند جمعیت را همراهی میکردند.
این خبرها تا نزدیکی ظهر برای چاپ در روزنامههای عصر تهیه شده و به دلیل اخبار 17 شهریور روزنامهها نتوانستند اخبار عصر را منتشر کنند.
شهید محلاتی که در آن روز از طرف جامعه روحانیت مسئول ستاد برگزاری راهپیمایی بوده است، چنین گزارش میکند: ارتش با وسایل زرهی در سراسر خیابان انقلاب فعلی مستقر شده بود. با این حال ملت از شمیران حرکت کردند به طرف پایین. ما رابط داشتیم که مرتب به ما خبر میدادند.
هنگام ظهر آیتالله بهشتی در خیابان انقلاب نزدیک پیچ شمیران به نماز ایستاد، خبر آوردند آخر صف حدود چهارراه قصر است. بعد از نماز، جمعیت را به طرف میدان شهیاد (آزادی) حرکت دادیم. شعارها را کنترل میکردیم. شعارها از جلو تعیین میشد. عصر به میدان آزادی رسیدیم. قرار شد آیتالله بهشتی برای جمعیت صحبت کند و آقای ناطق نوری که لباسش را عوض کرده و لباس شخصی پوشیده بود، قطعنامه را بخواند. به روایت آقای ناطق نوری، نزدیک به غروب بود که جمعیت به میدان آزادی رسید. کامیونهای ارتشی داخل میدان آزادی استقرار یافته بودند، مردم به ویژه خانمها با شعارهای خود سربازان و درجهداران را منقلب کردند و آنها را به گریه انداخته بودند.
آیتالله بهشتی تصمیم گرفت برای جمعیت سخنرانی کند. از او دعوت کردند روی یک اتومبیل پارکشده برود، وی این اقدام را بدون اجازه صاحبش غاصبانه شمرد و امتناع کرد. بشکهای پیدا کردند و ایشان روی آن ایستاد و سخنرانی کرد. آقای ناطق نوری همچون تحت تعقیب بود، با لباس شخصی و عینک دودی قطعنامه را قرائت کرد.
آیتالله بهشتی نیز اعلام کرد جامعه روحانیت برنامهای برای راهپیمایی ندارد.
بنا بر گزارش ساواک،"تظاهرات این روز از منطقه قیطریه، ونک، پهلوی (ولیعصر) ژاله و مناطق جنوب شهر شروع شد و جمعیتها در شاهرضا (انقلاب) و آیزنهاور(آزادی) به هم پیوستند و ساعت 30 : 18 به میدان شهیاد (آزادی) رسیدند."
طبق این گزارش مردم تابلوهای خیابان شاهرضا را محو و روی آن نوشتند"خیابان خمینی". همچنین مردم در مقابل دانشگاه صنعتی شریف شعار میدادند"دانشگاه خمینی" و تابلوهای خیابان آیزنهاور را به خیابان"شریعتی و خمینی" تبدیل کردند.
طبق این گزارش مردم"در خیابان آیزنهاور مرتباً اعلام میکردند که جمعیت فردا صبح در خیابان شهدا ـ نامی که تظاهرکنندگان به خیابان ژاله دادهاند ـ اجتماع کنید."
ماه رمضان 1357 برای رژیم بسیار شکننده بود. شاه میپنداشت با تعویض آموزگار و روی کار آمدن شریفامامی و دادن امتیازات مردم را آرام خواهد کرد، ولی سیر حوادث نشان داد که حرکت مردم در حال وسعت و سرعت است.
به گزارش ساواک "از اوّل ماه مبارک رمضان تا روز 17 شهریور مجموعاً حوادث و وقایعی رخ داده که اوجگیری آن تقریباً از روز 9 شهریور"، یعنی 26 رمضان و چهار روز بعد از دولت شریفامامی بوده و طی این مدت جمعاً 687 مورد شکستن شیشه، 206مورد آتشسوزی، 528 مورد شهادت مردم و قتل مأمورین انتظامی، 69 مورد حمله به مأمورین، 38 مورد بمبگذاری، 27 مورد حمله به مؤسسات دولتی و ملی، 3380 جلسه سخنرانی مذهبی در سراسر کشور که بیش از 1750 جلسه از این جلسات ضدیت با رژیم و تحریک مردم به آشوب و بلوا سخن گفته شده و توزیع 343 نوع اعلامیه و نشریه با نام مشخص و غیرمشخص مبنی بر ضدیت با رژیم و حکومت ایران و برپایی نزدیک به 923 مورد تظاهرات نسبتاً توأم با خشونت در نقاط مختلف مملکت رخ داد و سازمانیافته است."
رژیم شاه بعد از راهپیمایی بزرگ 16 شهریور به این نتیجه رسید که باید بر شدت سرکوب افزود تا بتوان بحران را مهار کرد. به روایت فریدون هویدا، پس از راهپیمایی روز 16 شهریور، فرماندهان نظامی به شاه فشار آوردند که هر چه زودتر در تهران حکومت نظامی اعلام کند و خواسته خود را نیز چنین توصیه کردند:"در راهپیمایی امروز سیل جمعیت به راحتی میتوانست عمارت مجلس و تأسیسات رادیو ـ تلویزیون را به تصرف خود درآورد. شاه بعد از چند ساعت تردید و دوددلی با سفرای انگلیس و آمریکا به تبادل نظر پرداخت و تصمیم گرفت تسلیم نظر فرماندهان ارتش شود."
ارتشبد فردوست نیز این خبر را به شکل دیگری تأیید میکند و میگوید بعد از واقعه 17 شهریور من در جلسه فرماندهان نظامی با ادامه حکومت نظامی مخالفت کردم، ولی بقیه از جمله ازهاری رییس ستاد ارتش، صمدیانپور رییس شهربانی، مقدم رییس ساواک و قرهباغی (وزیر کشور) صراحتاً گفتند که حکومت نظامی دستور صریح محمدرضاست.
از طرف دیگر شریفامامی که پنداشته بود با تغییر تاریخ شاهنشاهی به هجری شمسی و بستن چند قمارخانه مردم و رهبری نهضت را آرام خواهد کرد، بلافاصله بعد از راهپیمایی عید فطر متوجه شد که سخت در اشتباه است؛ به همین جهت با سرعت عکسالعمل نشان داد و طی اطلاعیهای اعلام کرد:"متأسفانه دستهای پنهان با استفاده از روشهای شناختهشده در صدد سوءاستفاده از این شرایط برآمده و با تشکیل اجتماعات و ترتیب تظاهرات مطالبی را که بر خلاف قوانین کشوری است مطرح میسازد... به منظور تأمین آسایش عموم و جلوگیری از اقدامات خرابکارانه، دولت مقرر میدارد که تشکیل اجتماعات با اجازه شهربانی و فقط در محلهایی که موجب سد معبر نباشد آزاد است و به مسئولان انتظامی دستور داده شده است از تشکیل اجتماعات بدون اجازه در معابر عمومی شدیداً جلوگیری نماید."
بدیهی بود که راهپیماییها در خیابانها شکل میگرفت که معابر عمومی محسوب میشدند و این اعلامیه به معنای موقوف کردن راهپیمایی و تظاهرات بود و در واقع این اعلامیه آغاز خودنشاندادن دولت آشتی ملی بود و خبر از سختگیری دولت میداد. شریفامامی در اجرای اطلاعیه دولت در شانزدهم شهریور دستور ممانعت از راهپیمایی را صادر کرد و پلیس در چند نقطه تهران با مردم درگیر شد، ولی جمعیت آن قدر زیاد بود که متوجه شد کنترل راهپیمایی با نیروی پلیس ممکن نیست.شریفامامی تصمیم شاه مبنی بر حکومت نظامی را مغتنم شمرد و شبانه از اعضای شورای امنیت ملی دعوت کرد. جلسه در ساعت 20 روز 16 شهریور با حضور نخستوزیر، امیرخسرو افشار وزیر امور خارجه، ارتشبد ازهاری رییس ستاد بزرگ ارتشتاران، سپهبد ناصر مقدم رییس ساواک، سپهبد احمدعلی محققی فرمانده ژاندارمری، سپهبد صمدیانپور رییس کل شهربانی، سپهبد برومند جزی رییس اداره دوم ارتش، سپهبد خواجهنوری رییس اداره سوم ارتش و ارتشبد قرهباغی وزیر کشورتشکیل شد. ابتدا سپهبد مقدم گزارشی از چند روز اخیر داد و اعلام کرد" قرار است فردا در مملکت آشوب به پا بکنند و مملکت را به هم بزنند . من مراتب را به عرض اعلیحضرت رساندم که به نظر من ضرورت دارد که اعلام حکومت نظامی بشود." رئیس اداره دوم و سوم ارتش هم که در این جلسه شرکت کرده بودند به برقراری حکومت نظامی تأکید میکنند. همهی اعضای جلسه بر ضرورت حکومت نظامی اعلام نظر میکند و بلافاصله شریفامامی اعضای دولت را احضار و هیأت دولت با اعضای شورای امنیت جلسه مشترک گرفتند و نظر شورای امنیت به تصویب هیأت دولت رسید. جلسه در ساعت نزدیک به 24 خاتمه یافت و شریفامامی نتیجه را تلفنی به اطلاع شاه رساند و تأیید نهایی را از او گرفت. سپس ارتشبد ازهاری با شاه صحبت کرد و بنا به تصویب وی ارتشبد غلام علی اویسی فرمانده نیروی زمینی به فرمانداری نظامی تهران و حومه انتخاب شد.
سردمداران رژیم از حرکت مردم چنان به وحشت افتاده بودند که جرأت به تأخیرانداختن یک روز حکومت نظامی را برای مطلع کردن مردم نداشتند. نیمههای شب دولت اطلاعیهای تنظیم کرد که رادیو در اخبار صبحگاهی آن را قرائت کرد، امّا اکثر مردماز آن بیخبر بودند؛ خصوصاً که آن روز جمعه بود و روزنامه صبح هم منتشر نمیشد. دولت در این اطلاعیه با اشاره به اطلاعیهی 15 شهریور که تظاهرات را در معابر عمومی ممنوع اعلام کرده بود و اشاره به راهپیمایی 16 شهریور اعلام کرد"تنها برای جلوگیریاز خونریزی تظاهرات غیرقانونی و ضدملی آنان تحمل شد."
فرمانداران نظامی شهرها نیز منصوب شدند: سرلشکر عبدالرضا اسفندیاری (شیراز)، سرلشکر رضا ناجی (اصفهان)، سرلشکر بیدآبادی (تبریز)، سرتیپ عبدالرحیم جعفری (مشهد)، سرتیپ شمس تبریزی (اهواز)، سرتیپ جهانگیر اسفندیاری (آبادان)، سرلشکر کمال نظامی (قم)، سرتیپ غفاری (کازرون)، سرتیپ شاپور میرهادی (کرج)، سرتیپ نعمتالله معتمدی(قزوین)، سرتیپ نادور (جهرم).
وزارت امور خارجه آمریکا نیز بلافاصله برقراری حکومت نظامی در ایران را مورد تأیید قرار داد و سخنگوی آن اعلام کرد"ما جمعه اظهار امیدواری کردیم نظم به زودی در تهران برقرار شود و امروز تکرار میکنیم که آرامش نیز مجدداً برقرار شود."
**روز واقعه
عدهای از مردم در راهپیمایی بزرگ 16 شهریور فریاد میزدند: فردا صبح در میدان ژاله. سپهبد مقدم برای جلوگیری از تکرار راهپیمایی از شاه درخواست برقراری حکومت نظامی کرد و سرانجام با موافقت شاه، تصویب شورای امنیت و هیأت دولت، حکومت نظامی به تصویب رسید و با فرمان شاه ارتشبد اویسی فرماندار نظامی تهران شد. فرماندار نظامی تهران به سپهبد بدرهای فرمانده گارد جاویدان دستور داد تا واحدهایی از گارد را به فرمانداری نظامی منتقل کند. بدرهای فرمان اعزام واحدهایی را به سرلشکر امینی افشار فرمانده لشکر 1 گارد جاویدان صادر کرد و یگانهایی از لشکر در میدان و خیابان ژاله (شهدا) مستقر شدند. ارتشبد اویسی با صدور اولین اطلاعیه فرمانداری نظامی اعلام کرد:"به منظور ایجاد رفاه مردم و نحوه نظم از ساعت 6 صبح روز 17 شهریور ماه مقررات حکومت نظامی را به مدت شش ماه" به اجرا میگذارد. مردم صبح زود بیخبر از حکومت نظامی در دستههای بزرگی از خیابانهای فرحآباد، شهباز و میدان خراسان به طرف میدان ژاله حرکت کردند. در نزدیکی و خود میدان کامیونهای مملو از نظامیان ایستاده بودند، ولی مردم بیاعتنا به راه خود ادامه میدادند.
ساعت نزدیک 30: 7 صبح بود که جمعیت در میدان ژاله و خیابانهای منتهی به آن مستقر شدند. یکی از فرماندهان نظامی با بلندگو به مردم اخطار کرد که حکومت نظامی است، چرا تجمع کردهاید؟ یکی از روحانیون مردم را به نشستن دعوت کرد. جمعیت روی زمین نشست، ولی ظواهر امر نشان میداد که نیروهای فرمانداری نظامی قصد متفرق کردن مردم را ندارند. راه عبور را از چهار طرف بر روی مردم بستند. ناگهان صدای رگبار از خیابانهای منتهی به میدان بلند شد و همین که جمعیت از چهار طرف به سوی میدان هجوم آوردند، نیروهای مستقر در میدان نیز از چند سو مردم را به رگبار مسلسل بستند. در مدت چند ثانیه صدها نفر در خاک و خون غلطیدند. مردم بیمحابا مجروحان و شهدا را بر روی دست به سوی بیمارستانها حمل میکردند. اطاقها، راهروها و حیات بیمارستانها مملو از مجروح و جنازه بود. مردم اطراف بیمارستانها خانههای خود را برای پذیرش مجروحان مهیا میکردند. هر کس هر چه از لوازم پزشکی، پنبه، پانسمان و ملافه داشت به بیمارستان میآورد. نفرت مردم به اوج خود رسیده بود. خبر قتلعام مردم در میدان ژاله در تهران پیچید و سرتاسر تهران به جنب و جوش درآمد.
طبق گزارش ساواک، تظاهرات از میدان ژاله به "خیابانهای دیگری از قسمت شرق تهران" کشیده شد، سپس تظاهرات به جنوب تهران، خیابانهای مولوی، میدان خراسان، میدان شوش و میدان راهآهن سرایت کرد و در مدت کوتاهی خیابانهای فردوسی، منوچهری، سعدی شمالی، نظامآباد، فرحآباد، منطقهی نارمک، میدان سپه، خیابان لالهزار، به صحنه درگیری تبدیل شد.
تظاهرات و درگیری تا پاسی از شب ادامه داشت. روزنامهها در فردای آن روز بدون پرداختن به چگونگی درگیری اعلام کردند: "100 آتشسوزی در تهران روی داد، شعب چند بانک، یک فروشگاه بزرگ، یک فروشگاه شهر و روستا در آتش سوخت."
“عباس ملکی" عکاس حاضر در صحنه جمعه سیاه میگوید: "در بیسیم صدایی آمد که همه را محاصره کنید، تیراندازی شروع شد. من در بین نیروهای نظامی ایستاده بودم. بین مردم هم میرفتم، اما آن لحظه وسط نیروهای نظامی بودم. مردم پا به فرار گذاشتند. نیروهای نظامی تیرهوایی میزدند. مردم وحشتزده بودند و هر جا کوچهای یا گذری میدیدند فرار میکردند. من دیدم که شش نفر روی هم ریخته بودند تا یک نفر فرار کند. مردم تا آن روز در تهران چنین اتفاقی را ندیده بودند.
تیراندازی چند دقیقه بیشتر طول نکشید اما دیدم که دیگر هیچ کس اطراف میدان نیست. یک نفر یکی از جنازهها را میکشید و یک نفر هم، جنازه دیگری را در آغوش گرفته بود. شهدا بر روی زمین بودند. مردم همه وسایلشان مثل دوچرخه را رها و فرار کردند. آمبولانسها اطراف میدان نمیآمدند و مردم جنازه یا زخمیها را روی شانهها میبردند، زیرا اگر ارتشیها جنازه را میبردند، خانوادهها را اذیت میکردند.... عکسها را برای ظهور به همکارانم دادم. من در شرایطی بدی بودم و ترسیده بودم. همکارانم کار لابراتوار بلد بودند و در آن موقعیت همه کمک میکردند. آقای پرتوی، عکسها را در قطع 30×40 ظاهر کرد. عکسها را روی زمین اتاق عکس پخش کردند؛ همه گریه میکردند و هیچ کس باور نمیکرد در تهران چنین اتفاقی افتاده باشد. عکس از مردم قم، اصفهان، همدان و... گرفته بودیم؛ اما این عکسها جور دیگری بود."
فرماندار نظامی در اطلاعیه شماره 4 خود ضمن متهمکردن مردم ، اعلام کرد در واقعه 17 شهریور 58 نفر کشته و 205 نفر مجروح شدهاند. دو روز بعد دادگستری اعلام کرد تعداد کشتهشدگان به 95 نفر رسید. گر چه تعداد شهدای آن روز رسماً اعلام نشد، ولی آگاهان آمار وحشتناکی را از شهدای 17 شهریور ارائه کردهاند. پارسونز سفیر انگلیس تعداد شهدا را"صدها نفر" ذکر کرده است. سولیوان سفیر آمریکا نیز گزارش میکند که در میدان ژاله "بیش از دویست نفر از تظاهرکنندگان کشته شده بودند." جان دی . استمپل که خود از مسؤولین رده بالای سفارت ایالات متحده آمریکا در ایران بود، بعدها کتابی منتشر کرد. وی در کتاب خود درباره واقعه میدان شهدا مینویسد:
"بلادرنگ پس از آغاز برخورد در میدان ژاله ، مجروحین حادثه به سه بیمارستان واقع در ناحیه روانه شدند. منابع پزشکی کشته شدگان را بین 200 تا 400 نفر برآورد کردند. در ابتدا دولت مدعی شد که مقتولین 58 نفر بودهاند اما در عرض یک هفته این رقم به 122 نفر افزایش یافت که به این رقم بین 2000 تا 3000 زخمی نیز افزوده گردید. در نیم روز 8 سپتامبر (17/6/57) رقم مقتولین اعلام شده از طرف مخالفین 400 تا 500 نفر بود، اما طی 24 ساعت تا حدود 1000 نفر بالا رفت ... قبرستان بهشت زهرا تنها محل رسمی دفن مردگان در تهران به کنترل مخالفین درآمد و نیز تحریکات قابل توجهی درباره ثبت ارقام قبور مقتولین از هر دو طرف به عمل آمد پزشکانی که مدت 36 ساعت کار کرده بودند عقیده داشتند که رقم 300 تا 400 کشته و 3000 تا 4000 مجروح که در بیمارستانها و مراکز درمانی درمان سرپایی شدهاند برآوردی منطقی است."
موضوع مهم دیگر در واقعه 17 شهریور، تمرّد سربازان از دستورات فرماندهان نظامی بود. در همان لحظهی اول در میدان ژاله یک سرباز فرمانده خود را هدف قرار داد و سپس خود را به قتل رساند. طبق گزارش ساواک "سه نفر از سربازان وظیفه لشکر گارد در حین اجرای مأموریت کنترل اغتشاشات، ضمن سرقت سه قبضه تفنگ ژـ3 با 300 تیرفشنگ متواری شدند". اسامی این سه نفر عبارت بود از قاسم دهقان، علی غفوری و محمد محمدی. فردای آن روز محل اختفای این سه سرباز کشف و به محاصره نیروهای نظامی درآمد که هر سه نفر مورد اصابت گلوله قرار گرفتند که محمد محمدی در دم به شهادت رسید.
از مجموعه اسناد به دست میآید که در این روز هفت سرباز خودزنی کردند. مشهد نیز که در این روز خود را برای استقبال از آیتالله قمی که از تبعید در کرج آزاد شده بود آماده میکرد با حکومت نظامی مواجه شد و تظاهرات و درگیری از همان آغاز روز شروع شد. مردم در مدرسه نواب اجتماع کردند، ولی نیروهای فرمانداری نظامی به آنان حمله و آنان را متفرق کردند. جنگ و گریز تا پاسی از شب ادامه داشت. در این روز به گزارش ساواک 14 نفر مورد اصابت گلوله قرار گرفتند که چهار نفر از آنان به شهادت رسیدند. در شیراز نیز شبانه آیتالله دستغیب را دستگیر و به تهران منتقل کردند که فردای آنروز تظاهرات پراکندهای صورت گرفت. شهرهای کرج، ابهر، سمنان و کرمان نیز شاهد درگیریهایی با نیروهای رژیم بودند.
خبر فاجعه قتلعام مردم در میدان ژاله بهسرعت در جهان پیچید و سیاستمداران، دولتمداران، خبرگزاریها و محافل بینالمللی را وادار به عکسالعمل کرد؛ امّا هیچ عکسالعملی زشتتر از دولت آمریکا نسبت به این قتلعام فجیع نبود. در آن روزها رؤسای کشورهای آمریکا، مصر و رژیم صهیونیستی در کمپدیوید مشغول مذاکرات سازش بودند. فردای آن روز"وارن کریستوفر" معاون وزیر امور خارجه آمریکا از واشنگتن با "سایروس ونس" وزیر امورخارجه که در کمپدیوید بود، تماس برقرار و توصیه کرد که "پرزیدنت کارتر هر چه زودتر با شاه صحبت کند".
ونس گزارشی از وضعیت ایران را به کارتر ارائه داد و از کارتر خواست تا با شاه تماس بگیرد. ابتدا انورسادات با شاه تماس گرفت و"مراتب همدردی و پشتیبانی خود را از شاه به وی اطلاع داد" و سپس کارتر با شاه تلفنی صحبت کرد و"پشتیبانی آمریکا را از وی در اقداماتی که برای برقراری نظم به عمل میآورد تأیید کرد." خبر حمایت کارتر از شاه در رسانهها منتشر شد. رژیم که سعی میکرد مخالفان خود را مرعوب کند، به انتشار این خبر دامن میزد. روزنامههای کیهان و اطلاعات اعلام کردند که"کارتر با شاهنشاه مکالمه تلفنی کرد." روزنامهها به نقل از اطلاعیه کاخ سفید نوشتند که"کارتر با شاهنشاه تماس گرفته و وضع کنونی ایران را که در آن تظاهرات ضددولتی به رهبری افراطیها جریان داشته و دست کم 95 نفر کشته بر جای گذارده مورد بحث قرار داده است. پرزیدنت کارتر مناسبات نزدیک و دوستانه میان ایران و آمریکا را مورد تأیید قرار داده است و نسبت به ادامه جنبش اعطای آزادی سیاسی اظهار امیدواری کرده است."
خبر حمایت کارتر از شاه آن هم بعد از قتلعام مردم تهران، موضع امام خمینی را به شدت تثبیت کرد. امام خمینی درعکسالعمل به این پیام کارتر در مصاحبه با رادیو تلویزیون فرانسه فرمودند:"آقای کارتر که برای یک زندانی در شوروی آن قدر هیاهو درآورد، پس از کشتارهای پیاپی شاه، پشتیبانی خود را از او دریغ نکرد. این به خاطر این است که آمریکا به دنبال منافع خودش فقط هست."
علما نیز به عنوان تاثیرگذارترین قشر در عرصه حیات سیاسی کشورمان نسبت به این واقعه عکسالعملهای مختلفی داشتند؛ چنانچه آیتالله گلپایگانی با انتشار نامهای سرگشاده به شریفامامی اخطار کرد" اعلام حکومت نظامی و جوی خون راه انداختن هیچ دردی را دوا نخواهد کرد." .
آیتالله گلپایگانی علاوه بر نامههای فوقالذکر اطلاعیهای صادر و اعلام کرد که" فاجعهی خونین کشتار بیرحمانه دیروز تهران مملکت را غرق در عزا و مصیبت ساخت".
آیتالله مرعشی با صدور اطلاعیهای اعلام کرد:"بار دیگر هیأت حاکمه ایران دست از آستین ظلم به در آورده، صدها مردم ستمدیده و شریف ایران را به ضرب گلوله در تهران مقتول و مضروب و مجروح کرد." آیتالله بار دیگر خواست خود را مبنی بر" اجرای احکام شرعیه و برقراری عدالت و بازگشت هر چه زودتر حضرت آیتالله خمینی" مورد تأکید قرار داد. همچنین آیتالله شیخبهاءالدین محلاتی از شیراز و آیتالله صدوقی از یزد اطلاعیههایی در این رابطه صادر کردند.
یکی از موضوعاتی که مردم شرکت کننده در راهپیمایی روز هفده شهریور و بازماندگان شهیدان و مجروحان حادثه در پی آن بودند، اطلاع از نظر رهبر انقلاب حضرت امام خمینی ( ره ) در این باره بود. اعلامیه امام ( ره) که بلافاصله پس از این واقعه در نجف منتشر شد و به سرعت اکثر مردم ایرن از آن آگاهی یافتند، در واقع به حرکت مردم مشروعیت بخشید و مردم شادمان از مهر تأیید مرجع و رهبرشان به مبارزه تا سرنگونی حکومت پهلوی ادامه دادند. امام خمینی در پیام به ملت ایران آرزو کردند که"ای کاش خمینی در میان شما بود و در کنار شما در جبهه دفاع برای خدای تعالی کشته میشد." امام خمینی کشتار 17 شهریور را آشکارشدن واقعیت دولت آشتی ملی اعلام کردند که"شاه با حکومت آشتی ملی میخواست روحانیت شریف ایران و سیاسیون محترم را در کشتارخود سهیم گرداند، ولی فریب او خیلی زود برملا گردید. انّ کیدَ الشیطان کان ضعیفاً". امام خمینی بار دیگر از ارتش خواستند به مردم بپیوندند تا"نام خود را در تاریخ که به سود ملت ایران به راه خود ادامه میدهد هر چه زودتر ثبت" کنند. امام خمینی خطاب به علما فرمودند:"در این موقع حساس نه تنها باید استقامت کنید، بلکه روحیه عالی مقاومت جامعه را هر چه بیشتر تقویت کنید و هر چه بیشتر صفوف خود را برای مقابله با دشمن مردم ایران متشک
. |
سردبیر بخش صدای آمریکا در نامهای که برای روزنامه واشنگتن تایمز ارسال کرده بر لزوم حمایت صریح از جریان فتنه در ایران تصریح کرده و نوشته ما با کمال خرسندی از جریان اغتشاشات در ایران حمایت کردیم.
"دان فورت آستین" سردبیر صدای آمریکا افزوده بخش فارسی صدای آمریکا بسیار فعال و پرکار است و در راستای کمک به فتنهگران حرکت میکند و ما با کمک کارشناسان خود رویدادهای ایران را تجزیه و تحلیل میکنیم.
گفتنی است در ایام انتخابات و حوادث بعد از آن رادیو آمریکا و بخش فارسی آن به بلندگوی تبلیغاتی میرحسین و کروبی و جریان فتنه و دامن زدن به آشوبهای خیابانی تبدیل شده بود
تکاپوی مرد خاکستری برای سواستفاده از نوادگان امام(ره) همچنان ادامه دارد. |
|
دراویش احمدآباد مستوفی برای پایبندی اعضا به مرامنامه این فرقه و عضویت دائم، آنها را به مواد مخدر معتاد می کند. |
فرقه بهائیت به تازگی برای جذب جوانان در بعضی از مناطق گرمسیری کشور به ارسال تعدادی آب سردکن مبادرت میکند. فرقه ضاله بهائیت برای جذب نیرو به اجاره مغازه و باغات در محمدشهر و عباسآباد و اطراف کرج روی آورده است. برخی از این فعالیتها با همکاری تعدادی از اتباع بیگانه صورت میپذیرد.
سرو مشروبات الکلی، رقص، پایکوبی و برگزاری جشنهای مختلف از جمله اقدامات این گروه ضاله است. این افراد پیش از این نیز در روز نیمه شعبان با نمادهای شیطانپرستی در معابر عمومی حاضر شده بودند. برخی از این علائم بر روی انگشتر و گردنبند اعضای فرقه حک میشود.
جالب اینکه فرقه مذکور برای جذب جوانان در بعضی از مناطق گرمسیر «جنوب و جنوب شرقی» کشور به ارسال تعدادی آب سردکن مبادرت میکند
فرمانده قرارگاه مرکزی راهیان نور گفت:با رافت نظام اسلامی نیمی از عناصر فتنه سال گذشته (بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری) به آغوش اسلام و انقلاب اسلامی بازگشتند.
سردار 'علی فضلی' دوشنبه شب در حاشیه نشست شورای اداری استان خوزستان در گفت وگوی اختصاصی با خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی افزود: این عناصر که تعداد آنان به پنج هزار نفر می رسد پس آگاهی از عملکرد اشتباه خود به آغوش نظام اسلامی و جبهه حق بازگشتند و هم اکنون در خدمت اسلام و انقلاب اسلامی هستند.
وی ابراز امیدواری کرد پنج هزار نفر دیگر از عناصر فتنه سال 1388 که بعضا' در پرونده آنان خدماتی به اسلام و انقلاب دیده می شود به راه مردم و اسلام عزیز بازگردند بی گمان نظام اسلامی که نظام رحمت و رافت است با آغوش باز آنان را می پذیرد.
سردار فضلی به افراد موثر در فتنه سال گذشته که طبق قانون با آنان برخورد شده و پرونده این گروه سیر قضایی خود را طی کرده یا می کند اشاره کرد و از آنان نیز خواست با تعمق در رفتار و اعمال خود به خودشان بیایند ، از فرصت ها استفاده کنند و به دامن پرمهر انقلاب اسلامی برگردند.
فرمانده قرارگاه مرکزی راهیان نور در ادامه گفت:هر حاکمیت سیاسی که می خواست با مخالفان خود در چنین حوادثی برخورد کند شاید تصمیم های دیگری می گرفت اما از آنجا که نظام اسلامی ، نظام مبتنی بر آموزه های دینی و قرآنی است براساس رحمت الهی با آنان برخورد کرد.
وی قضایای پس از انتخابات سال گذشته را فتنه ای که نظیر آن فقط در صدر اسلام وجود دارد توصیف کرد و گفت:طلحه و زبیر نیز که سوابق مبارزاتی آن بر هیچ کس پوشیده نیست در جنگ جمل مقابل حضرت علی (ع) قرار گرفتند و متاسفانه با فرصت سوزی مجال توبه نیز نیافتند.
بنا به این گزارش سردار فضلی در نشست شورای اداری استان نیز از اعزام کاروان های راهیان نور به عنوان بزرگترین عملیات فرهنگی کشور نام برد و با اشاره به اهتمام ویژه
رهبر معظم انقلاب به این حرکت عظیم فرهنگی تصریح کرد: مقام عظمای ولایت تاکنون چهار بار از مناطق عملیاتی و یادمان های دفاع مقدس بازدید کردند که آخرین بازدید معظم له در یازدهم فروردین ماه 1389 در منطقه عملیاتی فتح المبین بود.
فرمانده قرارگاه مرکزی راهیان نور به حضور دو میلیون نفری کاروان های راهیان نور در مناطق عملیاتی و یادمان های دفاع مقدس اشاره کرد و بر تداوم این حرکت فرهنگی در طول سال تاکید نمود.
وی گفت: درتابستان امسال با وجود گرمای بسیار طاقت فرسای جنوب بیش از 20هزار نفر که تعدادی آنان از میهمانان خارجی بودند از مناطق عملیاتی هشت سال دفاع مقدس خوزستان بازدید کردند
اخیراً گروه موسوم به مادران داغدار با انتشار اعلامیه ای از تغییر نام این گروه به نام مادران پارک لاله خبر دادند.
ن گروه مذکور متشکل از تعدادی زن دارای گرایش سیاسی اصلاح طلبانه که هر هفته بعدازظهر روز شنبه در حمایت از دستگیرشدگان عوامل محرک ناآرامی های پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در اطراف میدان آب نمای پارک لاله تجمع و راهپمایی می نمایند . گفته می شود برخی از اعضای این گروه جزء دخترانی هستند که هنوز ازدواج نکرده اند چه رسد به اینکه مادر شده باشند!
در اعلامیه منتشره علاوه بر اعلام تغییر نام این گروه و تاکید بر خواسته های خود (آزادی بی قید و شرط دستگیر شدگان و برخورد با مسببین افرادی که در ناآرامی ها کشته شده اند ) آمده است :« ما مادران عزادار پس از یک سال عزاداری همراه با دادخواستی مصمم تر از پیش حرکت خود را تا رسیدن به خواسته های قانونی مان ادامه خواهیم داد و پس از این خود را مادران پارک لاله می نامیم ، چرا که اولین میعادگاه این خانواده بزرگ پارک لاله تهران بود و اولین تجمع سکوت نیز در همین پارک برگزار گردید ... ما مادران پارک لاله که خود قربانی خشونت و تبعیض علیه زنان بوده و هستیم از تمامی فعالیت های مخالف خشونت و برابر خواهانه حمایت می کنیم و بر همه زنان و مردان آزاده درود می فرستیم .»
گفته می شود این گروه تحت تأثیر زهرا رهنورد بوده و القائات فکری وی باعث شده تا این گروه به فعالیت خود ادامه دهد.
گفتنی است پس از مرگ فتنه و رویگردانی مردم از سران فتنه عناصر فتنه گر در راهکاری جدید استفاده از زنان را در دستور کار خود قرار داده و استفاده از این قشر از جامعه را برای به حرکت واداشتن بدنه فتنه مدنظر قرار داده اند و در اکثر موارد سعی می کنند از آنها بهره برداری تبلیغاتی نمایند.