طلحه و زبیر با ادبیات دینی مقابل امام ایستادند

جریان اشرافیت در فاصله 25 سال میان رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله) و حکومت امیرالمؤمنین(علیه السلام)، در جامعه مسلمانان پا گرفت. مدل زندگی یاران ساده‎زیست پیامبر(صلی الله علیه وآله)، کم‎کم تغییر کرد و حتی برخی از صحابه اسم و رسم‎دار، گرفتار ملزومات زندگی اشرافی و خانه‎‎های ییلاقی و قشلاقی شدند. بعضی یاران پیامبر عادت کرده بودند اجر سابقه و مبارزات‎شان را با خزانه بیت‎المال حساب کنند. اما مردم که حکومت سه خلیفه انتصابی را تجربه کرده بودند، این‎بار علی(علیه السلام) را انتخاب کردند و این برای عافیت‎طلبانی که میان پست و مقام‎های حکومتی دنبال سهم خود بودند، گران تمام شد. مردی که گفت: «بیت‎المال را به صاحبان حقیقی‎اش برمی‎گردانم، حتی اگر کابین زنان‎تان کرده باشید» به کسی باج نمی‎داد و فتنه جمل از همین‎جا آغاز شد. شکل‎گیری فتنه جمل و برخورد امیرالمؤمنین(علیه السلام) با فتنه‎گران محور گفت‎وگوی پنجره با مهدی همازاده یکی از طلبه‎‎های خوش فکر حوزه علمیه قم است.

امثال طلحه و زبیر، کجای راه از خط اصیل اسلام و پیامبر(صلی الله علیه وآله) جدا شدند؟ نقطه آغاز این انحراف کجاست؟
در تغییر خط و مشی طلحه و زبیر دو عامل دخیل است. عامل اول تغییر و تحولی است که در سبک زندگی‎شان اتفاق می افتد. در دوران کوتاهی بعد از پیامبر(صلی الله علیه وآله) زندگی این‎‎ها کاملا اشرافی می‎شود. در فهرست اموال و دارایی‎‎های صحابه در تواریخ معتبر ارقام و کالا‎هایی نوشته شده که چشمگیر و ویژه است. مثلا درباره عبدالرحمان بن عوف که یکی از اعضای شورای شش‎نفره تعیین خلیفه سوم و یکی از 10 نفری است که اهل سنت درباره آن‎‎ها حدیث عشره مبشره را نقل کردند، آمده که «اکثرهم قریش کلهم مالا» یعنی اموالش از همه قریش بیشتر بود. طلحه و زبیر هم در همین ردیف بودند. نوه طلحه می‎گوید پدربزرگ من مرد، در حالی‎که 30 میلیون مال از خودش بر جای گذاشت. این رقم برای آن زمان خیلی زیاد است.
این ثروت در مدت کوتاهی بعد از پیامبر(صلی الله علیه وآله) چطور برای صحابه انباشته شد؟
قبل از دوره خلافت حضرت امیر(علیه السلام) ، نظام دیوانی برای پرداخت بیت‎المال گذاشته شد که روش و سنت پیامبر(صلی الله علیه وآله) را تغییر داد. یعنی به‎جای این‎که همه به‎صورت مساوی از بیت‎المال بهره‎مند شوند، براساس سابقه مسلمانی، به افراد سهم بیت‎المال پرداخت می‎شد و مثلا «بدریون» را بر «احدیون» مقدم می دانستند و «احدیون» را بر «خیبریون»؛ اگر سابقه دو صحابه با هم برابر بود، مهاجرین را بر انصار مقدم گرفته و نظامی این چنینی در پرداخت بیت‎المال تدوین شد. با توجه به سرریزشدن غنایم فتوحات و ثروتی که در پایتخت جمع شده بود، صحابه به‎ویژه سابقه‎دار‎ها بهره‎‎ای بسیار از این نظام تقسیم بیت‎المال ‎بردند که در رأس آن‎‎ها هم عایشه بود، با مقرری 12 هزار دینار.
خدمات زبیر برای اسلام در دوره پیامبر(صلی الله علیه وآله) ویژه است. چطور چنین آدمی به این راحتی دچار انحراف می‎شود؟
بله. زبیر پنجمین فردی است که اسلام ‎آورد، از معدود افرادی است که در جنگ احد تا آخرین لحظه کنار پیامبر(صلی الله علیه وآله) ‎ماند. بعد از رحلت پیامبر و در جریان تعیین خلیفه به نفع خلافت امیرالمؤمنین(علیه السلام) شمشیر کشید و جزو چند نفری بود که در خانه حضرت زهرا(س) برای ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) متحصن شد. کسی که در زمان وصیت زهرا(س) بر بالین آن حضرت نشسته بود. او به این حد در خاندان اهل‎بیت(علیه السلام)، شیعه خاص تلقی می‎شد و حتی زمان تعیین خلیفه سوم نیز تنها کسی بود که در شورای شش نفره، به‎نفع امیرالمؤمنین(علیه السلام) رأی داد. یعنی تا آن موقع هم هنوز پای کار حضرت هست. اما این شیوه پرداخت بیت‎المال که از زمان خلیفه دوم پایه‎گذاری شد و در زمان خلیفه سوم به اوج رسید، کم کم مدل زندگی و به تبع آن، مرام و مشرب او را تغییر داد. اما چون فرد به مرور زمان گرفتار می‎شود، تشخیص این ابتلا و انحراف برایش مشکل شد.
تازه در زمان خلیفه سوم نوع تفویض حکومت هم فساد دیگری به‎بار آورده بود. در مصر برادر رضاعی خلیفه استاندار بود. برادر مادری خلیفه استاندار کوفه بود. پسرخاله 25 ساله خلیفه استاندار بصره شد. در شام معاویه ماند و در پایتخت هم مروان بن حکم که هم خودش و هم پدرش مطرود پیامبر(صلی الله علیه وآله) بودند، همه کاره عثمان محسوب می شدند. یعنی هم فساد سیاسی تبارگرایی و حزب‎گرایی در اعطای مناصب و مسئولیت‎‎ها فاسدکننده بود و هم بذل و بخشش‎‎ها و پرداخت‎‎های حساب نشده به اطرافیان دستگاه خلافت. پول‎‎های هنگفتی از بیت‎المال به‎عنوان صله رحم پرداخت می‎شد و این روش کار را به جایی رساند که قبح زندگی اشرافی و تجملی ریخت و حتی کسی مثل زبیر با آن سوابق و مجاهدت‎‎ها به چنین زندگی آلوده شد. طبیعتا کسی که به این زندگی آلوده شود بعد که امیرالمؤمنین(علیه السلام) به خلافت می‎رسد و خطبه می‎خواند و تهدید می‎کند که من این اموال را از شما پس می‎گیرم، این مسئله برایش خوشایند نیست. دلیل دوم هم مسئله آقازاده‎‎ها است. پدیده آقازادگی در عملکرد صحابه و حتی در شکل‎گیری تاریخ صدر اسلام بسیار جدی بود. درباره زبیر حدیث داریم که زبیر منا اهل البیت بود تا این‎که پسرش عبدالله بزرگ شد. او که بزرگ شد، پدرش را از ما برگرداند. پسر زبیر کسی است که در غائله جمل نقش ویژه‎ای ایفا کرد. امیرالمؤمنین(علیه السلام) زبیر را خواست و قبل از جمل با او صحبت کرد؛ زبیر از جنگ با علی(علیه السلام) منصرف شد اما پسر او تحریکش کرد که بمان. زبیر گفت: «من قسم خوردم که با علی نجنگم» و اما عبدالله می‎گوید: «کفاره قسم، آزاد کردن برده است» و برده‎اش را آزاد می‎کند تا زبیر را همچنان نگه دارد.
یعنی همه اصحاب پیامبر(صلی الله علیه وآله) در تشخیص حق درمانده بودند؟ همه گرفتار این جریان شده بودند؟
این‎طور نبود که همه صحابه مقابل امیرالمؤمنین(علیه السلام) شمشیر برداشته باشند. قشر قابل‎توجهی از صحابه هم سکوت معناداری اختیار کردند. مثل سعد بن ابی وقاص، اسامه بن زید همان فرمانده 19 ساله لشگر اسلام، حصان بن ثابت، زید بن ثابت و... نقل کرده اند که وقتی امیرالمؤمنین(علیه السلام) در مسجد مدینه برای جنگ جمل خطبه خواند و مردم را به این جنگ دعوت کرد، فقط شش نفر از صحابه لبیک گفتند. در سیره نوشته که مردم مدینه می‎گفتند به خدا ما نمی‎دانیم باید چه کار کنیم؟ منتظر می‎مانیم تا وضعیت روشن شود. این تازه اوضاع پایتخت سرزمین پهناور اسلامی در ابتدای حکومت علی(علیه السلام) بود. یعنی بخش قابل‎توجهی از صحابه هم در قضایای جمل جزو برکنار ماندگان و قاعدین و ساکتین بودند. به تعبیر امیرالمؤمنین(علیه السلام) این‎‎ها افرادی بودند که باطل را یاری نکردند، ولی حق را خوار کردند. وقتی امیرالمؤمنین(علیه السلام) از مدینه برای جنگ جمل خارج شد، تأثیر موضع‎گیری صحابه این بود که مردم از مدینه بیرون نیامدند و حضرت مجبور شد مالک اشتر و ابن عباس و محمدبن ابی بکر و عمار یاسر را به کوفه بفرستد تا کوفیان را تحریک کنند. کوفیان هم تحت تأثیر عملکرد صحابه و فتوا‎های ابوموسی اشعری به جنگ نیامدند و حضرت مجبورشد امام حسن را بفرستد و در نهایت 12هزار نفر با زور و ضرب آمدند. این آمار را وقتی با آمار 90 هزار نفری جنگ صفین مقایسه کنیم، فضای شبهه و تردید سنگین جنگ جمل روشن می‎شود.
چرا تشخیص، تا این حد برای مردم و حتی یاران پیامبر سخت شده بود؟
چون این حضرات [طلحه و زیبر] با ادبیاتی کاملا دینی، مقابل امام ایستادند. در دیدار خصوصی با علی(علیه السلام) می‎گفتند چرا تازه به دوران‎رسیده‎‎هایی مثل مالک اشتر و محمدبن ابی بکر و اشعث را به‎عنوان کارگزار به‎کار می‎گیری، ولی من طلحه و من زبیر را با این همه سابقه کنار گذاشته‎ای؟ چون می‎دیدند که واقعا کنار گذاشته شده‎اند. جوانان انقلابی پرشور کنار امیرالمؤمنین(علیه السلام) را گرفته‎اند و امام به آن‎‎ها توجه می‎کند، ولی به طلحه و زبیر‎ها بی‎اعتناست و خود آن ها هم می‎فهمیدند این کار امیرالمؤمنین(علیه السلام) چه معنایی دارد. اما در میدان جنگ این چیز‎ها را نمی‎گفتند. می‎گفتند: «در ماه حرام و در شهر حرام، بدون رضایت خلیفه وارد خانه او شدند و خونش را ریختند. ما برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کرده‎ایم و می‎خواهیم در امت پیامبر اصلاح کنیم.» به قرآن و فرمایشات پیامبر تمسک می‎‎کردند. فضای مردمی هم کاملا متأثر از این قضیه بود. مثلا در جنگ جمل که عایشه خطبه خواند، حتی عده‎ای از لشگر عثمان بن حنیف استاندار علی(علیه السلام) در بصره هم جدا شدند و به لشگر عایشه پیوستند. عایشه سراغ خواص بصره هم رفت که کنار نشسته بودند و نمی‎خواستند در جنگ شرکت کنند - رفت.
مدل برخورد امیرالمؤمنین(علیه السلام) با اصحاب جمل چگونه است؟
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در این ماجرا با چند مدل از آدم‎‎ها مواجه است. به همین دلیل برخورد ایشان هم متفاوت است. برخورد با کسی مثل عایشه با آن نفوذ و جایگاه اجتماعی طبیعتا هزینه‎بر است و راحت نیست. قتل خلیفه سوم که جایگاه و مقبولیت عایشه را به هیچ‎وجه نداشت و اقتدارش را میان بنی امیه از دست داده بود، پیراهن خونی‎اش این‎قدر برای امیرالمؤمنین(علیه السلام) مصیبت آفرید و بهانه قیام و اختلاف شد. چه برسد به این‎که مثلا چادر خونی عایشه علم شود. عمار یاسر می‎گوید اصل و منشأ فتنه جمل، او بود. 16 هزار و 690 نفر آمار کشته‎شدگان جمل است. این آمار در قیاس با جمعیت آن روز، آمار بالایی است. امیرالمؤمنین(علیه السلام) با کسی که مسبب این همه خون بود، چطور برخورد کرد؟ 40 نفر از زنان بصره را با لباس مردانه به‎عنوان محافظ، اطراف شتر او قرار داد و او را همراه با محمدبن ابی بکر برادرش به مدینه برگرداند. همین برخورد باعث شد عایشه همان‎جا خطبه خواند و گفت: «مردم هرچه بود بین من و علی بود، شما از علی اطاعت کنید. او از نیکوکاران است.» در فتنه‎های بعدی مثل نهروان هم که زمینه ورود عایشه فراهم است، وارد نمی‎شود. عایشه تا زمان بیعت‎گیری برای یزید هم زنده است، اما تا وقتی‎که امیرالمؤمنین(علیه السلام) هست، او دیگر ساکت است. خب این اثر برخورد علی(علیه السلام) است.
جایگاه ام المؤمنین اقتضای چنین برخوردی را داشت، اما درباره طلحه و زبیر چطور؟ امام با سران فتنه جمل چه برخوردی دارد؟
ایشان با طلحه و زبیر هم چون تفاوت شخصیتی داشتند، دو جور برخورد می‎کند. با طلحه چون آدم لجوجی است، غیرمستقیم وارد مذاکره می‎شود. عبدالله بن عباس را می‎فرستد و وقتی می‎بیند که او همراه نمی‎شود، رهایش می‎کند. اما با زبیر این‎طور نیست. بعد از این‎که مذاکرات با واسطه به نتیجه نمی‎رسد، خودش زبیر را احضار و با او صحبت می‎کند. تا لحظات آخر، نهایت سعی را می‎کند که زبیر را برگرداند. حتی به کشنده و قاتل زبیر وعده آتش می‎دهد. اما با طلحه قاطعانه برخورد می‎کند. این در فاز برخورد عملی است. اما در فاز روشنگری و تبیین، کاملا شفاف عمل می‎کند. خطبه‎‎های متعدد می‎خواند. بهانه‎‎هایی که سران جمل و صفین و نهروانی‎‎ها علیه حضرت می‎تراشند را نقل می‎کند و به آن‎ها جواب می‎دهد. در این بخش قضیه، اصلا حاضر نیست کوتاه بیاید. در سیره پیامبر هم این مدل را داریم. حضرت با یهودیان قاطعانه برخورد می‎کند. اما با کسی مثل عبدالله بن ابی این‎طور نیست. کشتن عبدالله بن ابی در قلب مدینه خیلی راحت‎تر از کشتن سران یهود در چند کیلومتری مدینه بود. اما حضرت حاضر نیست این کار را کند، چون پیش از ورود پیامبر به مدینه، تاج ریاست ابن ابی آماده شده بود. در نمازجمعه‎‎ها جایگاه مخصوص برای نشستن داشت. پیامبر(صلی الله علیه وآله) در زمان مقتضی برچسب نفاق را روی پیشانی ابن ابی چسباند و سوره منافقون هم همان‎موقع نازل شد. یعنی پیامبر(صلی الله علیه وآله) ابایی نداشت که بگوید این آدم منافق است و نفاق او را برای مردم رو کند منتها در شیوه برخورد طور دیگری عمل کرد. بعد از نزول آیات سوره منافقون عده‎ای خدمت پیامبر رفتند و گفتند: اجازه دهید عبدالله بن ابی را بکشیم. حضرت نمی‎فرمایند کشتن او جایز نیست، بلکه می‎فرمایند: «می‎ترسم بگویند محمد اصحاب خود را می‎کشد.» حضرت نگران بازتاب خارجی این قضیه بود، که در خارج مدینه این صحابه‎کشی چه بازتابی پیدا می‎کند؟ البته بعد‎ها به‎تدریج محبوبیت و نفوذ ابن ابی بر اثر برخورد کریمانه پیامبر و روشنگری‎‎هایی که با قرآن داشتند، از بین رفت. کار به‎جایی رسید که وقتی ابن ابی برای سخن گفتن برمی‎خاست، قبیله و طرفدارانش او را سر جایش می‎نشاندند و آن‎وقت بود که پیامبر به صحابه‎اش فرمود ببینید اگر آن روز که خواستید ابن ابی را بکشید من اجازه داده بودم، طرفدارانش از دین خارج می‎شدند، ولی امروز کار به‎جایی رسیده که اگر دستور قتلش را بدهیم، همین افراد اولین کسانی هستند که حکم را اجرا می‎کنند. شیوه برخورد با سرکرده یک فتنه بزرگ که نفوذ و پایگاه اجتماعی دارد در مسلک پیامبر و امیرالمؤمنین(علیه السلام) این‎گونه بود. در مقام تبیین و روشنگری، شفاف و در مقام برخورد عملی، کاملا به اقتضای موقعیت و با ملاحظه حال مردمی که دور و بر او بودند، عمل می‎شد.
خواص در فتنه جمل کجای ماجرا هستند؟ مشکل طلحه و زبیر بی‎بصیرتی است؟
نه، در ماجرای فتنه جمل، طلحه و زبیر و امثال این‎‎ها حق را می‎شناسند. این‎‎ها در تشخیص حق و باطل ضعف ندارند. یعنی مشکل‎شان اصلا بی‎بصیرتی نیست. برای چیز دیگری به نبرد آمده‎اند. دلیل آمدن این خواص به جنگ این بود که راه دیگری را برای خلافت قبول داشتند. اصلا برای آن‎‎ها معهود و مرسوم نبود که آرای عمومی در تعیین خلیفه مؤثر باشد. پیش از این یا خلیفه قبلی، خلیفه بعدی را تعیین می‎کرد یا نهایتا یک شورای شش‎نفره با آرای مدیریت شده تعیین می‎کرد. برای خلیفه چهارم هم برنامه داشتند. اصلا قرار نبود علی بن ابی‎طالب(علیه السلام) خلیفه شود. طلحه و زبیر برای خلافت برنامه داشتند. منتهی کار به‎جایی رسید که آن‎‎ها با پدیده جدیدی به نام آرای عمومی مواجه شدند و بعد از آن بود که این مصیبت‎‎ها را رقم زدند. یعنی حق و باطل را می‎شناختند، اما از قدرت سهم می‎خواستند. البته کنار این‎‎ها کسانی هم هستند که نه مغرضانه، بلکه از روی بی‎بصیرتی مقابل امیرالمؤمنین(علیه السلام) ایستاده‎اند. آدمی مثل عبدالله بن عمر، عالم فقیهی که اهل عبادت و ریاضت بود، با علی(علیه السلام) قیام نمی‎کند و در مواقع فتنه کنار می‎کشد. مردم را هم به نشستن دعوت می‎کند و می‎گوید در فتنه مسلمان با مسلمان باید ساکت باشید. امثال او کم نیستند. نمونه‎اش ابوموسی اشعری است که در پاسخ استفتاء مردم کوفه برای شرکت در جمل می‎گفت: اگر دنیا را می‎خواهید، بروید با هرکه می‎خواهید بجنگید، اما اگر آخرت را می‎خواهید، در خانه‎های‎تان بنشینید. حسن بصری نمونه دیگری از همین عالمان است که به جمل نیامد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد